اگر میخواهید عدالت را در شخصیت حضرت زهرا (س) تلاش کنید، میتوانید آن را از طریق همین خطبه بیابید. امروز ما شخصیت حضرت زهرا (س) را به شکلی نامتعادل ارائه کردهایم. ما اغلب میگوییم که حضرت زهرا برای فدک، یعنی مال دنیا گریه میکرد. بزرگترین مشکل او از دست دادن فدک بود.
فلسفه عدالت از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا (س) (سخنرانی اول)
در خطبه فدکیه، حضرت فاطمه زهرا (س) میفرمایند:
فَجَعَلَ اَللَّهُ اَلْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ اَلشِّرْكِ وَ اَلصَّلاَةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ اَلْكِبْرِ وَ اَلزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نَمَاءً فِي اَلرِّزْقِ وَ اَلصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلاَصِ وَ اَلْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ وَ اَلْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ وَ اَلْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلاَمِ وَ اَلصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اِسْتِيجَابِ اَلْأَجْرِ وَ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ وَ بِرَّ اَلْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ اَلسُّخْطِ وَ صِلَةَ اَلْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي اَلْعُمُرِ ] مَنْمَاةً لِلْعَدل [ وَ اَلْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ اَلْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ وَ تَوْفِيَةَ اَلْمَكَايِيلِ وَ اَلْمَوَازِينِ تَغْيِيراً لِلْبَخْسِ وَ اَلنَّهْيَ عَنْ شُرْبِ اَلْخَمْرِ تَنْزِيهاً عَنِ اَلرِّجْسِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْقَذْفِ حِجَاباً عَنِ اَللَّعْنَةِ وَ تَرْكَ اَلسَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ حَرَّمَ اَللَّهُ اَلشِّرْكَ إِخْلاَصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ فَاِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ وَ لاٰ تَمُوتُنَّ إِلاّٰ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ – وَ أَطِيعُوا اَللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ فَإِنَّهُ إِنَّمٰا يَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ.
ترجمه:
’’خداوند ایمان را سبب زدودن زنگار شرک از دلهاتان قرار داد و نماز را موجبى براى دورى شما از خودپرستى، و زکات را دستمایه بىآلایشى نفس و افزایش روزى بىدریغ و روزه را عامل تثبیت دوستى و اخلاص و حج را وسیله تقویت دین، و عدالت را مایه پیوند قلوب، و پیروى ما را سبب نظم و پیشوایى ما را مانع جدایى و افتراق، جهاد را وسیله عزّت شما و خوارى و ذلّت کفار و منافقین، و شکیبایى و صبر را موجبى براى جلب پاداش، فرمان به حلال و نهى از حرام را براى مصلحت مردم، و نیکى به پدر و مادر را موجب پیشگیرى از خشم الهى قرار داد. صله رحم را باعث افزایش جمعیت، قصاص را سبب بقاى زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش (نعمات) قرار داد. بر کنار بودن از مىخوارگى را سبب پاکى از پلیدیها و پرهیز از تهمت و نسبتهاى ناروا را مانعى در برابر لعن و نفرین الهى و منع از دزدى را موجبى براى پوییدن راه عفت ساخت و پاکى و اجتناب از خوردن مال یتیمان و خوددارى از اختصاص غنیمت به خود و تقسیم آن در میان اصحاب استحقاق را باعث در امان ماندن از ظلم، و عدالت پیشگى در اجراى احکام را موجب راحتى و آرامش و ملایمت در امور مردم قرار داد. شرک را حرام نمود تا از سر اخلاص ره رستگارى پویند «پس چنان که شایسته ترس از خداست از او بترسید و تن به مرگ مدهید جز آنکه در طریق اسلام باشید» از خداوند در آنچه که شما را فرموده و یا از آنچه که بازداشته، فرمان برید که «از میان بندگان تنها دانایان از خداوند مىترسند».
خطبه فدکیه، فصلی مهم در فلسفه احکام دینی است
خطبه نورانی حضرت فاطمه زهرا (س)، معروف به خطبه فاطمیه یا خطبه فدکیه، با توجه به وقایعی که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) رخ داد، خطاب به حاکم وقت و یارانش ایراد شد. اگرچه این خطبه برای احقاق حق خود ایراد شده است، اما خطبهای جامع و حکیمانه است. این خطبه، برنامه درسی کاملی از دین، از توحید گرفته تا احکام و حقوق است. یکی از فصول مهم و نادر این خطبه، فلسفه احکام دینی است. این فصل عموماً در برنامههای درسی دینی مورد غفلت قرار میگیرد. فلسفه احکام، فصلی است که در آن اهداف و مقاصد احکام و حکمت آنها توضیح داده میشود.
دینی که خداوند برای هدایت بشر فرستاده است، فصول مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها فصل احکام و مقررات است. در این خطبه توضیح داده میشود که هدف و غایت این احکام چیست؟ در حوزه علوم دینی، و همچنین در حوزه اجتهاد و استنباط، این موضوع عموماً نادیده گرفته میشود. برای مثال، در نظام اجتهادی ما، علمای دینی ما، ضمن استنباط از ادله شرعیه، هرگز اهداف و مقاصد احکام را بیان نمیکنند، یعنی دامنه احکام را تابع هدف و غایت آنها قرار نمیدهند، در حالی که از یک سو، همه علما متفقالقولند که احکام برای مصلحت و اهداف وضع شدهاند.
تابعیت احکام دینی از مصلحت و مفسده
زمانی بحث بین اشاعره و عدلیه بسیار شدید بود که آیا این احکام دینی تابع مصلحت یا مفسده هستند؟ یعنی اگر خداوند چیزی را حرام اعلام کرده است، به دلیل مفسده موجود در آن حرام است، یا خداوند آن را به خواست خود حرام کرده است، حتی اگر در این حرام هیچ مفسده ای نباشد، اما حتی اگر فائده ای در آن باشد، خداوند آن را در نظر نگرفته و حرام اعلام کرده است. به همین ترتیب، آیا در آنچه خداوند واجب کرده است، مصلحتی وجود داشته که بر اساس آن واجب شده است؟ به گفته اشاعره، برای حرام و وجوب، نیازی به مفسده یا مصلحتی نیست. از سوی دیگر، علمای معتزله و امامیه معتقد بودند که ممکن نیست چیزی هیچ مفسده و مصلحتی نداشته باشد و خداوند متعال آن را حرام یا واجب کند. بلکه همه این احکام مبتنی بر مصالح و مفاسد موجود در موضوعات، افعال و اشیاء است.
در واقع، این مبنای صحیح است و امامیه تا به امروز بر این مبنا باقی ماندهاند که همه احکام تابع مصالح و مفاسد هستند. اما متأسفانه وقتی فقها وارد مرحله اجتهاد و استنباط میشوند، این مبنا را نادیده میگیرند و هنگام استنباط احکام شرعی، با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد اشیاء فتوا نمیدهند.
فاطمه زهرا (س) و فلسفه عدالت
حضرت فاطمه زهرا (س) با وجود اینکه دوران سخت و پرتلاطمی را پشت سر میگذاشت، به این موضوع توجه داشت، و این فصل مهم در امر دینپژوهی را فراموش نکرد. موضوع بحث ما در این مجالس همان موضوعی است که جناب سیده کونین در خطبه خود با این عبارات به آن اشاره کردهاند: فَجَعَلَ اَللَّهُ اَلْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ اَلشِّرْكِ… وَ اَلْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ. بحث در جلسات سالهای گذشته به این جمله رسیده بود که خداوند عدل را وسیلهای برای اتحاد قلبها قرار داده است.
این خطبه دو روایت در تاریخ دارد که طبق یکی، کلمه “تنسیق” با “ق” تلفظ میشود و در روایت دیگر، با “ک” یعنی “تنسیک” تلفظ میشود. معانی هر دو روایت توضیح داده خواهد شد.
معنای تنسیق و تنسیک
فلسفه عدالت چیست؟ هدف از برقراری عدالت در جامعه بشری چیست؟ حضرت زهرا (س) میفرمایند هدف از برقراری عدالت، ایجاد نظم و ترتیب در دلها است. تنسیق به معنای نظم و ترتیب و مرتب کردن چیزی است. اما اگر «تنسیک» خوانده شود، به معنای راه هموار است. مناسک حج از این کلمه گرفته شده است. یعنی چیزی را که مرتب نشده، صاف و هموار کردن. وَ اَلْعَدْلَ تَنْسِيکاً لِلْقُلُوبِ، به این معنی که خداوند متعال عدالت را در جامعه بشری قرار داده است تا دلها از طریق عدالت هموار شوند.
طبق آموزههای شیعه امامیه، عدالت در اصول دین گنجانده شده است، اما در سایر مکاتب، عدالت جزو اصول دین نیست. توحید، نبوت و معاد از اصول دین آنها هستند، اما در میان آنها در فروع دین، هم بحث امامت و هم عدالت مطرح است.
جایگاه عدالت در نظام الهی
عدالت در نظامی که پروردگار عالم برای هدایت بشر آفریده است، جایگاه اساسی دارد. نظام الهی و قرآنی بر پایه عدالت بنا شده است. قرآن هدف از فرستادن پیامبران را عدالت اعلام کرده است. به همین ترتیب، هدف از فرستادن کتابهای آسمانی نیز برقراری عدالت و انصاف در جامعه بشری است. یعنی هدف از فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی، برقراری عدالت و انصاف است؛ لیقوم الناس بالقسط… به این معنا، جایگاه اساسی عدالت از نظر قرآن روشن است و از دیدگاه عقل، عدالت جایگاه اساسی در نظام بشری دارد. حتی در عصر حاضر که نظامهای ساخته دست بشر عموماً غالب هستند، شعار عدالت و انصاف جایگاه اساسی دارد. با این حال، آنها این اصل را نه از قرآن گرفتهاند، زیرا نه به قرآن اعتقاد دارند و نه به پیامبران. بنابراین، اینکه عدالت و انصاف حتی در نظامی که با معیارهای غیر الهی ساخته شده، جایگاه اساسی دارد، گواه این است که عقل بشر عدالت و انصاف را میطلبد.
عدالت برای جامعه بشری یک ضرورت است
بنابراین، این یک واقعیت است که عدالت و انصاف برای انسانها یک ضرورت است. برای این امر نیازی به استدلال و برهان نیست. اما با وجود اینکه عدالت از منظر دینی و عقلی برای انسانها یک ضرورت است، بزرگترین بحران در عصر امروز، بحران عدالت و انصاف است. جهان به سه بخش تقسیم شده است: جهان توسعهیافته، جهان در حال توسعه و جهان توسعه نیافته. اگر جهان توسعهیافته را رصد کنیم، میتوانیم بحران شدید عدالت را در آنجا نیز ببینیم. مطمئناً هر روز پیشرفتهایی وجود دارد، اما نه مطابق با معیارهای عدالت. سایر جهانهای در حال توسعه و توسعه نیافته بسیار دور از عدالت به نظر میرسند.
پس مشکل کجاست؟ عقل و دین هر دو بر لزوم عدالت اتفاق نظر دارند. هر انسانی در جهان عاشق عدالت است، پس چرا انسان در برقراری عدالت ناموفق است؟ یکی از دلایل این امر، سردرگمی و نگرانی ایجاد شده توسط علما و دانشمندان در معنا و مفهوم عدالت است.
تعریف عدالت و اختلاف نظر بین علما
دانشمندان تراز اول تاریخ که ساختمان علوم انسانی امروز بر دانش آنها استوار است، سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی و ابن سینا هستند. سقراط، افلاطون و ارسطو از دانشمندان پیش از تولد حضرت عیسی (ع) هستند که پایههای علوم شرق و غرب بر دانش آنها بنا شده است. اگر به این دانشمندان مراجعه کنیم، می بینیم در تعریف عدل اختلاف نظر وجود دارد. سپس، دانشمندان درجه دو که از ذخایر علمی آنها بهره بردهاند و پایههای علمی خود را بر آنها بنا نهادهاند، نیز در تفسیر خود از عدالت اختلاف نظر دارند. قطعاً بین دانشمندانی که پس از آنها آمدهاند، میان آنها اختلاف نظر وجود خواهد داشت، زیرا وقتی بین دانشمندانی که تمام بشریت بر سر سفره علم آنها نشسته است، اختلاف نظر وجود داشته باشد، بدیهی است که بین بقیه نیز اختلاف نظر وجود خواهد داشت.
کسانی که به صورت آکادمیک در مورد عدل بحث میکنند، بحث خود را با همین اختلاف نظر که فلان دانشمند در مورد آن چنین گفته و فلان چنان گفته، آغاز میکنند. و با کنار هم قرار دادن سخنان متناقض دانشمندان، عدالت را چنان پیچیده میکنند که عقل بشر از درک آن عاجز است.
معنای قرآنی عدالت
در سبک قرآنی، عدالت چیز پیچیدهای نیست. قرآن روشی بسیار ساده را در پیش گرفته است، زیرا قرآن ادعا میکند که به زبانی روشن و واضح نازل شده است. هیچ ابهامی در آن وجود ندارد و بسیار آسان و قابل فهم برای همه است. و خداوند قرآن را نازل کرده است، یعنی نه اینکه از آسمان به زمین نازل کرده باشد، بلکه از علم الهی به ذهن بشر نازل نموده است تا بشر به آن دسترسی پیدا کند و انسان عادی بتواند آن را به راحتی درک کند. از آنجایی که قرآن راهنمای بشر است، برای هدایت انسان عادی آمده است. نازل کردن قرآن برای انسان عادی و نگه داشتن آن بالاتر از فهم انسان عادی، خلاف حکمت الهی است. عدالتی که حضرت فاطمه زهرا (س) در جمله «خداوند عدالت را برای آشتی دلها قرار داده است» به آن اشاره کردهاند، همان چیزی است که از عدالت قرآنی مراد میشود.
کاربرد این کلمه در میان اعراب
کلمه عدالت اولین بار در میان اعراب برای چه چیزی استفاده شد؟
اعراب اولین کسانی بودند که کلمه «عدل» را برای شتر محبوب خود به کار بردند. شتر برای اعراب کشتی صحرا است. او به راحتی میتواند روی شن و ماسه و در طوفانهای شن راه برود. از آنجایی که پاهایش در شن گیر نمیکند و گرد و غبار نمیتواند وارد چشمانش شود، چشمانش یک لایه اضافی از مخاط زیر پلک دارد که از چشمانش در برابر شن و غبار محافظت میکند. وقتی در بیابانها کمبود آب وجود دارد، شتر توانایی ذخیره آب را دارد. بسیاری از این ویژگیها در شتر وجود دارد، به همین دلیل است که خداوند به اعراب فرمود: أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى ٱلْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ آیا در خلقت شتر و ویژگیهایی که خداوند به آن عطا کرده است، نمیاندیشید؟ نشانههای زیادی از خداوند در آن وجود دارد.
شتر بیشتر برای حمل بار استفاده میشود و شتر میتواند وزن بسیار بیشتری نسبت به اسب و قاطر حمل کند، اما وزن بر پشت اسب و قاطر راحت قرار میگیرد، اما بر پشت شتر براحتی نمی توان قرار داد زیرا پشت آن مانند کوهان است. بنابراین، بار در طرفین پشت آن آویزان میشود. اما این بار باید در هر دو طرف به مقدار مساوی باشد. میخواهیم بدانیم که اعراب کلمه عدل را کجا استفاده کردهاند و خداوند در قرآن دوباره از همین کلمه به چه معنایی استفاده کرده است.
گاهی کالایی که بر شتر بار میشد، آنقدر زیاد نبود که به دو قسمت تقسیم میشد و به طور مساوی در دو طرف شتر بار میشد، زیرا اگر در یک طرف وزن بود و در طرف دیگر نبود، از پشت شتر میافتاد و شتر نمیتوانست آن را بلند کند. بنابراین، چیزی که در طرف دیگر کالا قرار میگرفت و معادل این وزن بود، که اعراب آن را عِدل می نامیدند. وظیفه عِدل، حفظ تعادل چیزی بود که در مقابل آن قرار میگرفت. کلمه عَدل نیز از عِدل گرفته شده است و هر دو به یک معنی هستند. تفاوت در این است که عِدل به خود چیزی گفته میشود که برای برابر کردن وزن با چیز دیگری استفاده میشود، اما در عَدل یک کلیت وجود دارد که به چیزی گفته میشود که با هر چیز یا کاری متناسب باشد. مانند معاوضه. به عنوان مثال، مزدی که به نسبت مقدار کاری که شخص انجام داده است داده میشود، عَدل نامیده میشود. از اینجا، معنای عدل، برابری و مساوات گرفته شده است، اگرچه برابری لازمه عدالت است. در واقع، عدالت به جایگزینی گفته میشود که از طریق آن تعادل و توازن برقرار میشود.
پایه گذاری جامعه بشری بر عدالت
کلمه عدل پس از آن به طور مکرر در امور روزمره انسان ها مورد استفاده قرار گرفت. ما هر روز در زندگی خود دو نوع کار انجام می دهیم، یکی کاری که به میل خود و برای خودمان انجام می دهیم و دیگری کاری که به دستور دیگری انجام می دهیم. کاری که برای خودمان انجام می دهیم هیچ گونه جبران یا پاداشی ندارد، اما کاری که به دستور دیگران انجام می دهیم، حق دریافت پاداش و دستمزد را دارد. در ازای این کار، پاداش و دستمزدی که به من داده می شود، عدل نامیده می شود. به طوری که هر کس به اندازه لیاقتش و زحمتش پاداش بگیرد. هر کس هر مقامی که دارد، پاداش متناسب با مقامش را دریافت می کند. این عدالت است. جامعه بشری بر اساس عدالت بنا شده است. اگر عدالت از جامعه بشری حذف شود، تعادل جامعه از بین می رود، همانطور که جامعه امروزی نیز از همین مشکل رنج می برد.
جامعه امروزی، جامعه ای نامتوازن و نامتعادل است. یک نفر بیش از آنچه که فکر می کنید ثروت اندوخته است و کسی که در همسایگی او زندگی میکند، پولی برای تأمین نیازهای اولیه خود ندارد. اینجا عدل نیست. بعض ها بیش از آنچه حقشان بود دریافت کردند و بعضی بسیار کمتر از حق شان به آنها رسیده است. عدالت نام تعادل جمعی و اجتماعی است.
معیار سنجش عدالت
خداوند متعال در درون همه انسانها لیاقتها و تواناییهایی قرار داده است. هر کسی متناسب با توانایی ها و استعداد های خودش، حق دارد پاداش دریافت کند. فردی بر اساس توانمندی خودش تلاش میکند، پاداش او متناسب با تلاشش است، هر چه بیشتر تلاش کند، پاداش بیشتری دریافت میکند. در یک جامعه نامتعادل، کسی که کمتر تلاش میکند، پاداش بیشتری دریافت میکند و کسی که بیشتر جستجو و تلاش میکند، کمتر دریافت میکند.
معیار سنجش عدالت در جامعه این است که ما به مهارتها، تواناییها و لیاقتهای یک فرد در کنار سختکوشی و تلاش او نگاه کنیم و سپس آن را با آنچه در ازای این مهارت و تلاش به او داده میشود، مقایسه کنیم. اگر بین تلاش و شایستگی تعادل وجود داشته باشد، عدالت برقرار است، اما اگر اینگونه نباشد، بیعدالتی وجود دارد.
کاربرد عدل در قرآن
قرآن عدالت را به همان معنایی که همه میفهمند، حتی یک عرب بادیهنشین جاهلی که شغلش شتربانی بود میفهمد، به کار برده است. اگر از این بادیهنشین بپرسید عدالت چیست، خواهد گفت هر چقدر بار در یک طرف شتر باشد، باید به همان اندازه در طرف دیگر باشد، این عدالت است. دستور خداوند برای جامعه بشری نیز همین است که شما نیز در زندگی خود همین کار را انجام دهید. پاداش یک فرد باید به اندازه زحمتش باشد. اگر این کار در یک جامعه انسانی انجام شود، هیچ فردی عقب افتاده و فقیر نخواهد ماند.
دلایل بیعدالتی در جامعه
اگر در جامعه حق هر کس به او نمیرسد، به این معنی است که گروهی در این میان وجود دارند که این تعادل را بر هم میزنند و اجازه نمیدهند هر فرد در ازای تلاش خود، آنچه را که شایسته آن است، دریافت کند. یک مثال کوچک به ما کمک میکند تا این موضوع را به خوبی درک کنیم. به عنوان مثال، سیبزمینی در حال حاضر در بازار به قیمت ۲۰۰ روپیه در هر کیلوگرم فروخته میشود. کشاورزی که سیبزمینیها را کشت کرده، حتماً از او به قیمت ۱۰ روپیه در هر کیلوگرم خریداری شده است. در این میان، ۱۹۰ روپیه کجا رفته است؟ کشاورزی که سیبزمینیها را با زحمت فراوان در زمین خود کشت کرده، به آنها آب داده، آماده کرده، از زمین بیرون آورده و در کیسهها بستهبندی کرده است، فقط ۱۰ روپیه دریافت میکند، در حالی که ۱۹۰ روپیه حق او بوده است. ده روپیه باقی مانده باید به کسانی برسد که سیب زمینی را از مزرعه به بازار میآورند، اما عموما عکس این اتفاق میافتد. این بیعدالتی است.
به همین ترتیب، به جنبههای دیگر جامعه نگاه کنید. دانشجویی هست که در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی برای گرفتن مدرک تحصیلی سخت تلاش کرده و توانایی انجام کاری را در خود پرورش داده است، اما وقتی زمان استخدام فرا میرسد، شغلی پیدا نمیکند، درحالیکه شغل به کسی داده می شود که پارتی داشه باشد، هرچند صلاحیت آن شغل را نداشته باشد. این امر در جامعه بحران ایجاد میکند.
خداوند نظام هستی را بر اساس عدالت بنا نهاده است، اما جامعه بشری را به دست انسانها سپرده است تا عدالت را در میان خود برقرار کنند.
عدل به عنوان صفتی از صفات خداوند و اختلاف بین علما
یکی از صفات خداوند متعال، عدل است. از زمانهای قدیم بحثی در مورد عادل بودن خداوند وجود داشته است. در این زمینه دو گروه اصلی در بین علمای اسلامی ظهور کردند. در یک طرف امامیه و معتزله و در طرف دیگر اشعریها بودند. به گفته اشعریها، عادل بودن خداوند به این معنی است که هر کاری که خداوند انجام میدهد عادلانه است، اما امامیه و معتزله معتقدند که هر کاری که عادلانه است توسط خداوند انجام میشود. خداوند کاری را که در دسته عدالت قرار نگیرد، انجام نمیدهد. مثالی که زده شد این است که طبق نظر اشاعره، اگر خداوند پیامبری را به جهنم بیندازد، ضرری ندارد، زیرا خداوند آزاد است که هر کاری که میخواهد انجام دهد، اما طبق نظر امامیه و معتزله، خداوند نمیتواند چنین کاری انجام دهد. او نمیتواند پیامبری را به جهنم بیندازد و نمیتواند فرد بدی مانند فرعون یا یزید را به بهشت بفرستد.
به دلیل این اختلاف و مناقشه، امامیه عدالت را بخشی از اصول دین قرار دادهاند، مبنی بر اینکه خداوند عادل است، یعنی هر عمل خداوند عادلانه خواهد بود. کسانی که شایسته بهشت هستند به آن میروند. و کسانی که شایسته جهنم هستند به جهنم میروند. اشاعره میگویند که شما ذات خداوند را محدود میکنید و او را تابع اراده خود تان قرار میدهید، در حالی که خداوند قادر مطلق است و میتواند هر کاری انجام دهد. اما امامیه میگوید که مسئله قدرت و اختیار خداوند نیست، بلکه مسئله اثبات عدل در ذات خداوند است. آیا خدایی که جهان هستی را بر اساس عدل بنا نهاده و پیامبران و کتابهای آسمانی را برای برقراری عدالت در جامعه بشری فرستاده، خودش ملزم به عدالت نیست؟ آیا ذات او عادل نیست؟
تعریف عدالت و بررسی جامعه
به طور کلی، وقتی در کتب حوزوی از عدالت و ظلم صحبت میشود، تعریف عدالت اینطور میکنند که قرار دادن هر چیزی در جای خود، عدل است، “وضع الشیء فی محله” و قرار ندادن هر چیزی در جای خود، ظلم است، “وضع الشیء فی غیر محله”. نمونههای زیادی از این دست در جامعه ما وجود دارد. به افرادی که در مجلس برای وضع قانون مینشینند نگاه کنید، افرادی بیسواد و نادان هستند و کسانی که قانون برای آنها وضع و اجرا میشود، افرادی تحصیلکرده هستند. یعنی مجلس جای افراد تحصیلکرده است، اما افراد نادان در آنجا قرار گرفتهاند و افراد تحصیلکرده، توانمند و بااستعداد در حال رانندگی تاکسی یا اداره مغازه دیده میشوند. آیا این عدالت است یا ظلم؟
عدالت ایجاب میکند که به هر فرد در جامعه بر اساس تواناییاش جایگاهی داده شود. اما امروزه، به نظر میرسد جامعه بشری دقیقاً برعکس عدالت عمل میکند. برخی عدالت را به معنای برابری میدانند. برابری به معنای این است که با همه با یک چوب رفتار شود. با عالم و جاهل، زحمتکش و بیکار باید به طور یکسان رفتار شود. این عدالت نیست، بلکه ظلم است. برابری، عدالت نیست.
تفاوت عدل با جاستس(Justice)
عدالتی که حضرت زهرا (س) در مورد آن صحبت میکنند که عدل وسیله آشتی دلهاست، چیست؟ از آنجایی که تعاریفی که علما از عدالت ارائه دادهاند، عدالت را نامفهوم کرده است. عدل به معنای جاستس (Justice) به کار میرود، عدالت Justice نیست، Justice قضاوت نامیده میشود. درست است که در قضاوت باید عدالت وجود داشته باشد، یعنی مجرم مجازات شود و بیگناه بیگناه ثابت شود. عدل یک صفت عمومی است که باید در هر کار انسان وجود داشته باشد و نباید فقط به دستگاه قضایی اختصاص یابد.
عدل در مقابل ظلم صحیح نیست
یکی دیگر از ابهامات در معنای عدل این است که اغلب ظلم در مقایسه با عدل ذکر میشود. عدل به معنای وضع شیء در محلش و ظلم وضع شیء در غیر محلش تعریف میشود. اما اجازه دهید روشن کنم که هر چیزی که در جای خودش قرار گیرد، نظم است، نه عدل. نظم ممکن است لازمه عدل باشد، اما عدل نیست. از آنجا که بینظمی به دلیل بیعدالتی ایجاد میشود، بنابراین، بینظمی ظلم محسوب میشود. ظلم در مقابل عدل نیست، ظلم در مقابل نور است. قرآن تاریکی را در مقابل نور قرار داده است. نور به معنای ظهور و بروز است؛ چیزی که خود قابل مشاهده است و واقعیتی را آشکار میکند. و اگر ظهور و بروزی نباشد، تاریکی نامیده میشود. ظلم، فقدان ظهور و بروز است.
اما امروزه، ظلمی که اغلب به کار میرود، به معنای تجاوز و ستم است. یعنی سلب حقوق مردم، کشتن و نابودی، تجاوز به حقوق دیگران. قرآن این عمل را تعدی مینامد، اما کاربرد ظلم در قرآن در بیشتر جاها به معنای تجاوز و کشتار نیست، بلکه به معنای فقدان روشنایی به کار میرود.
در حدیث، علم نور نامیده شده است. کسی که علم ندارد، فاقد نور است و هر جا که نور نباشد، ظلم خواهد بود. ظالمترین فرد در جامعه کسی است که اصلاً علم ندارد. بنابراین، در مقایسه با عدل، ظلمی وجود ندارد، اما در مقایسه با عدل، عدم تعادل وجود دارد. ظلم به عنوان شرط لازم عدالت، در مقابل آن قرار میگیرد. عدالت به معنای تعادل و ظلم به معنای عدم تعادل است.
معنای عدل در فقه
فقه ما معنای عدل را بیشتر تحریف کرده است. در فقه، آنچه گفته میشود امام جماعت باید عادل باشد، شاهد باید عادل باشد، قاضی باید عادل باشد، مرجع تقلید باید عادل باشد، به این معنا تفسیر شده است که او آشکارا گناه نکند. یعنی حتی اگر شخصیتش نامتعادل و نامتوازن باشد، حتی اگر در خفا گناه کند، اما در مقابل نگاه مردم گناه نکند، عادل است. چنین شخصی میتواند از نظر فقها عادل باشد، اما از نظر خداوند نمیتواند چنین باشد، زیرا خداوند عدالت را به این معنا به کار نبرده است. خداوند عدالت را به معنای تعادل و توازن به کار برده است و این عدالت، متعادل و متوازن بودن هر فرد جامعه را واجب کرده است. فقها عادل بودن شوهر را واجب نکردهاند، و همچنین عادل بودن زن را نیز لازم نمی دانند، در حالی که اگر شوهری نامتعادل باشد یا تعادلی در زن وجود نداشته باشد، چگونه میتوان با او زندگی کرد؟ فقها عدالت را برای امام جماعت و قاضی شرط دانستهاند، اما برای بقیه جامعه شرط نداستند عادل باشند. اگر تمام جامعه بر اساس ظلم تشکیل شده باشد و در این جامعه یک امام جماعت عادل باشد و فرد دیگری قاضی عادل، پس چه فرقی میکند؟ آنها هم تازه باید عادل باشند به این معنا که در آشکار مرتکب گناه نشوند و در خفا هر کاری که دلشان میخواهد انجام دهند.
جامعه با عادل بودن یک روحانی اصلاح نمیشود. به گفته فارسی زبانان، یک گل بهار نمیآورد. بلکه هر فرد در جامعه باید عادل باشد. شخصیت انسان از کودکی شکل میگیرد و تربیت کودک از خانه او آغاز میشود. در خانه، کودکان باید تعادل و توازن ایجاد کنند و والدین نیز باید تعادل و توازن را در درون خود حفظ کنند تا جامعه به یک جامعه متعادل و جامعهای مبتنی بر عدالت تبدیل شود.
تعادل، پایه و اساس جامعه انسانی است، به همین دلیل است که حضرت زهرا (س) در این بخش از خطبه خود، عدالت را وسیلهای برای آشتی دادن دلها اعلام کردهاند.
شخصیت حضرت زهرا (س) و عدل
از آنجایی که حضرت سیده فلسفه عدل را بیان کردهاند که چرا خداوند عدل را در جامعه لازم نموده است، بیایید ببینیم آیا عدل، یعنی تعادل و توازن، در خود شخصیت حضرت سیده وجود دارد یا خیر؟
یکی از بزرگترین تصورات غلط ما این است که معتقدیم بزرگی یک شخص از حسب و نسب ناشی میشود. یعنی بزرگترین کمال حضرت فاطمه زهرا (س) این است که او دختر رسول خدا (ص) است. شکی نیست که دختر رسول بودن به خودی خود کمال بزرگی است. اما جایگاه حضرت زهرا (س) تنها به خاطر نسب نیست. بلکه خود سیده گوهری است که خداوند متعال به رسول عطا کرده و او را کوثر نامیده است. احترام رسول خدا (ص) به بیبی دوعالم نه تنها به خاطر دختر بودن او بود، بلکه به خاطر کمالاتی بود که بیبی داشت. و آن کمالات از کودکی در شخصیت او آشکار بود. و رسول خدا او را به مردم معرفی کرد. زیرا او الگوی عمل برای نسل آینده تا روز قیامت است. وجود او مظهر عدالت و توازن است.
اگر میخواهید عدالت را در شخصیت حضرت زهرا (س) تلاش کنید، میتوانید آن را از طریق همین خطبه بیابید. امروز ما شخصیت حضرت زهرا (س) را به شکلی نامتعادل ارائه کردهایم. ما اغلب میگوییم که حضرت زهرا برای فدک، یعنی مال دنیا گریه میکرد. بزرگترین مشکل او از دست دادن فدک بود. این طرز فکر در مورد بیبی دوعالم بسیار ناعادلانه است. شخصیتی که خداوند آنقدر به او احترام میگذاشت، رسول خدا آنقدر به او احترام میگذاشت و امامان پیامبر اکرم او را به عنوان الگو معرفی میکردند، آیا او فقط برای مالش گریه میکرد!
فدک بهانهای شد تا حضرت سیده خیلی چیزها را توضیح دهد و برای مردمی که تا روز قیامت میآیند حقایق پوشیده را بازگو کند. این خطبه همان خطبه فدکیه است که معمولاً به عنوان مطالبه فدک نشان داده میشود، اما در آن، میبینید بیبی چه چیزی را توضیح میدهد؟ این نمونهای عالی از توازن و تعادل است.
