متعه کاربرد ثانویه متاع الحیات است. هدف آن همان ازدواج دائم است: فراهم کردن آسایش و راحتی در مواقع سختی و استرس. شیعیان و سنیها اغلب در مورد این موضوع بحث میکنند اما مفهوم گستردهتر متعه را در سایر زمینههای زندگی نادیده میگیرند.
تقوا در امور جنسی (۱۹) متاع وسیلهای برای لذت بردن از زندگی و عامل آرامش در ازدواج/ غلو درمورد اهل بیت (ع) به عنوان ابزار تجاری واعظان در صنعت دین
بعد جنسی زندگی انسان و حفاظت الهی
یکی از ابعاد مهم زندگی انسان، بعد جنسی است که خداوند متعال برای حفاظت از آن تمهیدات کاملی به همراه سازوکارهایی اندیشیده است. اگر این توانایی سرکوب شود، نسل بشر نابود خواهد شد. برای محافظت از این توانایی در برابر لغزش، خداوند متعال نظام ازدواج، عفت و تقوا را درست کرده است. اگرچه نیاز واقعی این توانایی تنها از طریق ازدواج برآورده میشود.
برخی از ادیان، مانند هندوئیسم، بودیسم و کشیشان مسیحی، سرکوب این میل را برای رسیدن به معنویت موعظه میکنند. اگرچه این خلاف طبیعت انسان است. متأسفانه چنین ایدههایی وارد اسلام نیز شدهاند، اما اینها دو اصل اساسی را نقض میکنند: اولاً، آنها خلاف طبیعت انسان هستند و ثانیاً، آنها مخالف وحی الهی هستند. حذف کامل هرگونه استعداد و توانایی انسانی جایز نیست. بلکه استفاده صحیح از همه پتانسیلها ضروری است.
ازدواج، صرف نظر از دین فرد، یک میل طبیعی و فطری است و در طول تاریخ بشر وجود داشته است. خود خلقت با ازدواج آدم و حوا آغاز شد. این مفهوم به گونه دیگری نیز تفسیر میشود، جایی که آدم و حوا دو فرد محسوب نمیشوند، بلکه نماینده کل نسل بشر هستند. آدم فقط نام یک فرد نیست، بلکه نام بشریت است و این مفهوم کل بشریت را هدایت میکند. هبوط حضرت آدم (علیه السلام) هبوط کل بشریت بود و حتی امروز نیز میتوانیم ببینیم که سقوط کل نسل بشر است، به ویژه در زمینه غزه.
استمتاع، تمتع و متاع
یکی از شرایطی که در ازدواج مقرر شده است، لذت بردن است، زیرا خداوند متعال تمتع را در زندگی انسان قرار داده است. به انسان دستور داده شده است که وسایل زندگی که آسایش را فراهم میکنند، را مدیریت کند. تمتع برای زندگی انسان ضروری است.
کلمه متاع، همانطور که قبلاً ذکر شد، توسط اعراب برای اشاره به وسایل سفر استفاده میشد تا سختیهای سفر کاهش یابد و سفر راحت شود. این به فرد کمک میکند تا به مقصد خود برسد. به همین ترتیب، خداوند متعال وسایل ضروری زندگی (متاع الحیات) را آفرید تا زندگی راحت باشد و فرد بتواند به هدف و مقصد خود در زندگی برسد.
کسانی که وسایل ضروری زندگی را ندارند، زندگی برایشان بسیار دشوار میشود و به یک بار سنگین تبدیل میشود. پس از نیازهای اساسی، ازدواج اولین نیاز انسان است که وسیلهای برای تأمین آسایش و کمک به تأسیس زندگی خانوادگی است. با این حال، آن را از وسایل ضروری آرامش محسوب نمیکنند.
بسیاری از مردم لباس، کفش و وسایل اضافی دیگری دارند. این موارد مشمول بخشش میشوند، زیرا خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود تا به مردم دستور دهد که مازاد خود را در راه خدا خرج کنند (انفاق فی العفو).
همانطور که قبلاً ذکر شد، ما باید با ایجاد یک سیستم همکاری متقابل، اجتماع نماز جمعه خود را پربار کنیم. برای کسانی که به دلیل کمبود منابع در سالهای اولیه زندگی خود، زندگی پراسترسی را سپری میکنند، زندگی زناشویی به کاری دشوار تبدیل میشود. فقر، فرد را از نظر ذهنی ضعیف و ناکارآمد میکند. شخصیت او آسیب میبیند. برخی از افراد در اوایل زندگی خود در فقر زندگی میکردند و شخصیتشان پست میشد. حتی وقتی بعداً به ثروت رسیدند، نتوانستند شخصیت شکل گرفته در دوران فقر را تغییر دهند.
چنین افرادی اغلب دیگران را مسخره میکنند یا ابراز نفرت میکنند، زیرا از کاستیهای ناشی از محرومیت رنج میبرند. آنها ناخواسته دیگران را آزار میدهند و با گفتن حرفهای بد یا توهین به آنها احساس آرامش میکنند. این نشان دهنده بیماری روح است. این مشکلات زمانی ایجاد میشود که از وسایل زندگی غفلت میشود. متأسفانه، برخی از علمای اخلاق، نادیده گرفتن وسایل زندگی را تبلیغ میکنند، در حالی که این وسایل توسط خداوند متعال به همه، از جمله پیامبران، عطا شده است.
پیامبر اکرم (ص) در زمان خود زندگی راحتی داشت. پیامبر اکرم (ص) هرگز سبک زندگی کاهنان مسیحی و زاهدان هندو را تبلیغ نمیکرد.
کسب درآمد، انفاق و آرامش انسان
هیچ اشکالی در کسب درآمد بیشتر وجود ندارد. یک فرد باید تا حد امکان درآمد داشته باشد، حتی اگر نیازهای شخصیاش محدود باشد. اگر نیاز شما ۱۰۰۰ روپیه است، میتوانید ۱۰۰۰۰ یا ۵۰۰۰۰ روپیه درآمد داشته باشید، اما فقط به اندازه نیاز خود خرج کنید و با بقیه آن نیازهای دیگران را برآورده کنید. درآمد بیشتر به معنای احتکار ثروت یا میلیاردر شدن مانند ایلان ماسک نیست. بلکه باید جزو انفاق کنندگان باشد.
انسان زمانی آرامش پیدا میکند که نیازهای زندگیاش برآورده شود. وقتی تشنه هستید، به آب نیاز دارید. معنویت نمیتواند تشنگی را برطرف کند. هیچ جایگزین معنوی برای غذا وجود ندارد. برخی از علما میگویند وقتی احساس گرسنگی میکنید، دو رکعت نماز بخوانید. اما چگونه کسی میتواند نماز بخواند در حالی که به دلیل گرسنگی قدرت عبادت ندارد؟
ثروت اضافی آن چیزی است که از درآمد یک سال بیشتر باشد. این موضوع نیز موضوع تحقیق است، زیرا این قوانین زمانی وضع شدهاند که به دلیل کشاورزی، یک سیستم اقتصادی سالانه وجود داشته است. امروزه مردم روزانه یا ماهانه درآمد دارند، اما خمس را سالانه محاسبه میکنند. این سیستم نیاز به اصلاح دارد. اگر درآمد ماهانه باشد، معیار ثروت اضافی نیز باید ماهانه باشد.
عدالت، تعادل و مسئولیت اجتماعی
برای حفظ تعادل عدالت در نظام حکومتی، لازم است که نیازهای همه برآورده شود. اینطور نیست که یک نفر چهار همسر داشته باشد در حالی که دیگران هنوز منتظر ازدواج اول خود هستند. طبق طبیعت انسان، همه خواهان وسایل زندگی هستند.
فقیران نه تنها کسانی هستند که فاقد پول هستند، بلکه کسانی نیز هستند که فاقد وسایل زندگی هستند. ما افرادی را میبینیم که منابع بیش از حد کافی دارند اما هنوز افسرده هستند، زیرا وسایل زندگی تنها یکی از عناصر یک زندگی آرام است. برای یک زندگی راحت و آرام، باید ابعاد دیگری نیز برآورده شود.
به عنوان مثال، یک فرد ممکن است خانه، ماشین و غذای خوبی داشته باشد، اما اگر مجرد باشد، ناراضی میماند مگر اینکه نیازهای خود را از طریق حرام برآورده کند. چنین افرادی در دام گناه میافتند – برخی آشکارا، برخی مخفیانه. موجودی بانکی به تنهایی نمیتواند آرامش را در تمام جنبههای زندگی فراهم کند.
ازدواج منبع آرامش و رضایت است
بخش عمدهای از رضایت در زندگی از طریق ازدواج حاصل میشود. قرآن به وضوح بیان میکند که خداوند زن و شوهر را آفریده است تا انسان از طریق آنها به آرامش برسد. یکی از اهداف اصلی ازدواج، آرامش روانی، جسمی، عاطفی و خانوادگی است.
خانوادههایی هستند که از نظر مالی قوی نیستند، اما پس از ازدواج در زندگی خود آرامش و رضایت پیدا میکنند. ما به اشتباه فکر میکنیم که ازدواج زندگی را دشوار میکند، اما این به این دلیل است که ما با پیروی نکردن از سبک زندگی اهل بیت (ع) ازدواج را دشوار کردهایم. ما حتی با اعمال خود ثابت کردهایم که نمیخواهیم فرزندانمان مانند اهل بیت (ع) ازدواج کنند، گویی خدای ناکرده ازدواج آنها صحیح نبوده است.
ما در روز تولد حضرت فاطمه (س) در ماه جمادی الثانی جشن عروسی میگیریم، اما میلیونها روپیه به نام او خرج میکنیم. هدف ازدواج از طریق نکاح، آرامش و رضایت است، اما بسیاری از خانهها به میدان جنگ تبدیل شدهاند.
بسیاری از مردان دوست ندارند به خانههای خود برگردند زیرا در خانه با توهین، سر و صدا و بدرفتاری مواجه میشوند. وقتی فرزندی وجود ندارد، زن و شوهر باید به جای دعوا با هم صحبت کنند. و از هم مراقبت کنند. وقتی شیر و شکر با هم مخلوط میشوند، شیرینی ایجاد میشود.
گاهی اوقات شوهر تلخ صحبت میکند، در حالی که زن توسط مادرش آموزش داده میشود که زندگی شوهرش را تلخ کند. مادران، دختران را طوری تربیت میکنند که عیوب شوهر را برجسته کنند و در زندگی تنش ایجاد کنند. این اشتباه است. قرآن میگوید که زن و شوهر لباس یکدیگرند.
بعد از پیامبر (ص)، امام علی (ع) اغلب با حالت غمگین به خانه برمیگشتند و حضرت فاطمه (س) او را دلداری میداد و درد جامعه را تسکین میداد. به همین ترتیب، حضرت خدیجه (س) منبع آرامش و تسلی برای پیامبر (ص) بود، که مجبور بود روزانه با بدرفتاری و خشونت روبرو شود. وقتی به خانه برمیگشت، تمام دردهایش ناپدید میشد. به این ترتیب، زن و شوهر منبع آرامش یکدیگر میشوند.
این روش اهل بیت (ع) است که باید یاد بگیریم. در فرهنگ ما، زنان اغلب مورد ظلم قرار میگیرند، این طرز فکر توسط مادران آموزش داده میشود، اما اشتباه است. زنان باید با احترام و عزت با همسران خود رفتار کنند.
استمتاع، آرامش خانواده و طلاق
تعداد بسیار کمی از خانوادهها واقعاً پس از ازدواج از لذت بهرهمند میشوند. یک خانواده زمانی به یک خانواده قرآنی تبدیل میشود که پس از ازدواج به آرامش و سکون برسد. زن و شوهر باید بار مسئولیت یکدیگر را به دوش بکشند.
آرامش خاطر و آرامش زناشویی حق هر فرد است و آنها میتوانند به زن و شوهر بدهند یا از آنها بگیرند. وقتی فرزندان به دنیا میآیند، آنها نیز باید به والدین آرامش بدهند و والدین نیز باید همین کار را برای فرزندان انجام دهند. این متاع الحیات است.
اگر طلاق به هر دلیلی اتفاق بیفتد، باید متعه طلاق نامیده شود. زن باید به گونهای آزاد شود که تا زمان حل و فصل یا ازدواج مجدد، زندگی آرامی داشته باشد. متأسفانه، در فرهنگ ما، طلاق به خصومت تبدیل میشود. ارائه دلایل در زمان طلاق بر مرد واجب است.
اشارات قرآنی و ازدواج موقت (متعه)
آیه ۳۳ سوره نور به چیزی اشاره دارد که بسیاری از محققان آن را ازدواج موقت (متعه) تفسیر میکنند، که معمولاً در فرهنگ ما به اشتباه برداشت میشود:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۗ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا ۖ وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ ۚ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
“و كسانى كه [امكان] ازدواج برايشان نيست، بايد پاكدامنى ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى نياز گرداند و كسانى از بندگان كه باز خريد خويش را مىخواهند – اگر در آنها خيرى سراغ داريد – با آنها قرار داد ببنديد و از مال خدا (زكات) كه به شما داده است به آنان بدهيد و كنيزانِ خود را – اگر خواستار پاكدامنى هستند – براى به دست آوردن كالاى ناپايدار اين جهان به زنا مجبور نكنيد و اگر كسى آنان را [ بهاين كار] مجبور كند، پس به طور قطع بعد از مجبور كردن آنان (كنيزان اجبار كنندگان در صورت توبه) خدا آمرزندۀ بسيار مهربان است”
برخی از علما این آیه را به ازدواج موقت تعبیر کردهاند. یک بازیگر زن هندی زمانی پیشنهاد داد که ازدواج باید تاریخ انقضا داشته باشد تا بعداً تمدید شود. این گفته در روزنامههای پاکستانی منتشر شد، اما هیچ کس پاسخ نداد که اسلام از طریق متعه چنین گزینهای را ارائه میدهد.
متعه کاربرد ثانویه متاع الحیات است. هدف آن همان ازدواج دائم است: فراهم کردن آسایش و راحتی در مواقع سختی و استرس. شیعیان و سنیها اغلب در مورد این موضوع بحث میکنند اما مفهوم گستردهتر متعه را در سایر زمینههای زندگی نادیده میگیرند.
لازم است توضیح داده شود که متعه چیست، چرا وجود دارد و چگونه کار میکند تا سوء تفاهمها و شبهات به درستی برطرف شود.
خطبه دوم
تقوا معیاری است که توسط خداوند متعال برای محافظت از زندگی انسان تعیین شده است و تحت این معیار، زندگی دنیوی، اخروی، خصوصی و اجتماعی فرد محافظت میشود.
منبع تقوا قرآن کریم، شخصیت، سیرت و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. همچنین و زندگی اهل بیت (علیهم السلام) و حکمتها و سخنان امیرالمؤمنین (علیه السلام). امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۱۱۷ دستور العمل بسیار نادر و منحصر به فردی را برای حفظ دین مؤمنین توصیف کرده است:
هلك فيّ رجلان: محبّ غال، و مبغض قال
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید که دو دسته از مردم در مورد من هلاک میشوند: یکی کسی که مرا بیش از حد دوست دارد (غالی) و دیگری کسی که بیش از حد از من متنفر است، چه ناصبی باشد و چه افراد دیگری که کینه و نفرت دارند.
به طور کلی، در ذهن ما آمده است که کسی که علی را دوست دارد به جهنم نمیرود و کسی که از دوستداران علی نیست به بهشت نمیرود. درست مانند یهودیان و مسیحیان – همانطور که یهودیان میگفتند کسی جز یهودیان به بهشت نمیرود. مسیحیان میگویند کسی جز مسیحیان به بهشت نمیرود. و خداوند متعال فرموده است که شما نیز هیچ تضمینی برای ورود به بهشت ندارید، زیرا برای ورود به بهشت نیازی به القابی مانند یهودی، مسیحی، مسلمان و غیره ندارید. بلکه برای ورود به بهشت به ایمان و عمل صالح نیاز دارید. و هر کسی که ایمان و عمل صالح انجام دهد، وارد بهشت میشود، فرقی نمیکند به چه مکتب، دین یا فرقهای تعلق داشته باشد.
اما در فرقهگرایی، معیار بهشت ایمان و عمل صالح نیست. در یک محیط فرقهگرایی، فرقههای خاص خود وجود دارند و هر فرقه مقدسات و رهبران خاص خود را دارد و بهشت و جهنم بر اساس شخصیت یا نسب تقسیم میکنند. این معیار فرقهها است. اما معیار قرآن این است که بهشت بر اساس ایمان و عمل صالح یافت میشود.
امیرالمؤمنین (ع) هشدار دادهاند که کسانی که دوست دارند اما در دوست داشتن غلو میکنند، نابود خواهند شدهمانطور که دشمن نابود میشود.
فتنه غلو، وسوسهای است که از زمان امیرالمؤمنین (ع) آغاز شد و سایر ائمه اطهار (ع) نیز در طول حیات مبارک خود در جبهههای مختلف با آن مبارزه کردند. این فتنه آنقدر شدید بود که در زمان ائمه اطهار، شکافهایی در میان شیعیان ایجاد کرد، آنها را متفرق ساخت و درهای گمراهی را در میان آنها گشود. از این رو، همه ائمه اطهار غلو را به شدت محکوم کردند.
غلو فقط در مورد امیرالمؤمنین (ع) نیست. روایاتی که در اینجا از بحارالانوار میخوانیم، شامل غلو در مورد امام جعفر صادق (ع) نیز میشود. در زمان امام صادق (ع) چنان غلوّی وجود داشت که غالیان زمان ایشان، امام را خدا مینامیدند و در حج به نام امام تلبیه میگفتند و تمام صفات خدا را به امام صادق (ع) نسبت میدادند. و در پاسخ به این، امام صادق (ع) به جای ستایش انان، آنها را لعن میکرد و میگفت که فلانی ملعون است و سعی میکرد مردم را از آنها دور کند.
غلو در مورد هر امام و هر معصومی وجود داشته است. فصلی که ما در مورد آن بحث میکنیم توسط علامه مجلسی (رحمه الله) با عنوان «فی نفی الغلو فی النبی و الائمه » نامگذاری شده است، یعنی این فصل در مورد کسانی است که در مورد رسول خدا (ص) و ائمه اطهار غلو میکنند.
غلو در زمان ائمه به این دلیل نبود که آنها واقعاً ائمه را میشناختند و صفات الهی را در آنها میدیدند، بنابراین آنها را خدا مینامیدند. بلکه بیشتر غالیها کسانی بودند که وقتی دیدند به ائمه نزدیک شدهاند و اعتماد آنها را جلب کردهاند و هویتشان در بین مردم تثبیت شده است و مردم به خاطر یاران نزدیک امام به آنها احترام میگذارند، شروع به غلو در مورد ائمه کردند تا بتوانند بیشتر به آنها ابراز ارادت و نزدیکی کنند و بیشتر بر مردم خود تأثیر بگذارند.
خلاصه اینکه غالیها در واقع از ائمه به عنوان ابزاری برای ساختن شخصیت، کسب و کار و گروه سازی استفاده میکردند. و این در زمان ما هم با تمام قوا در حال انجام است. این غلو در اوج خود است. و چهرههایی که در مورد آنها رقابت در غلو وجود دارد: اول از همه، امیرالمؤمنین و سپس حضرت بیبی زهرا (سلام الله علیها) که حتی امروز هم میتوانید فتنه غلو را با شدت در مورد آنها ببینید.
و در کشور ما، چنین واعظانی و نویسندگانی در رسانهها وجود دارند که از دادن مقام الوهیت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) خجالت نمیکشند. کتابهایی نوشتهاند و در این کتابها گفتهاند و از آن بهره بردهاند که چرا خداوند ازدواج نکرد؟ چنین افرادی غالی، مشرک و کافر هستند که سالها و سالها تحت عنوان شیعه، فضایل اهل بیت را برای شیعیان توصیف میکردند و شیعیان تحت تأثیر آنها قرار میگرفتند. در کتاب یکی از آن غالیها نوشته شده است که خداوند متعال فرموده است که خداوند متعال نه پسر دارد و نه دختر، و چرا ازدواج نکرده است؟ زیرا خداوند کفو نداشت. اگر کفو داشت، ازدواج میکرد. سپس مینویسد: بالاخره کفو خداوند به وجود آمد و خداوند، نعوذ بالله، با او ازدواج کرد. و آن کفو کیست؟ او حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است.
حالا اینطور نیست که او واقعاً به این واهیات اعتقاد داشته باشد. اما در بازار تجارت دین، او باید در این میدان رقابت پیروز شود. از آنجایی که اهل ایمان، اهل بیت به ویژه فاطمه زهرا (س) را دوست دارند، به همین دلیل محبت جناب زهرا (س) را به این شکل میفروشند و مردم را گمراه میکنند. سپس گفت که این خود گواه دو چیز است: چرا خدا ازدواج نکرد، چون کفو وجود نداشت، به همین دلیل او ازدواج نکرد. و سپس وقتی کفو مناسب به وجود آمد، او ازدواج کرد. و برای ازدواج، خدا مجبور شد به شکل علی درآید، بنابراین ازدواج علی و فاطمه در واقع ازدواج خدا با فاطمه بود نعوذ بالله من ذلک.
حالا که در زمان شما، چنین اتفاقاتی میافتد و تمام ملت و همه علما در مورد آن سکوت میکنند، پس این اغراق که عامل نابودی است، در این بازار به خوبی فروخته میشود. و اینطور نیست که فقط یک نفر که چنین حرفهایی میزند هلاک شود، بلکه تمام ملتی که چنین مزخرفاتی در میانشان گفته میشود، یا آن را میپذیرند یا ساکت به آن گوش میدهند، هلاک میشوند.
امامان اهل بیت فرموده اند که در مجلس غالیان ننشینید، به سخنان آنها گوش ندهید و آنها را لعن کنید. اگر این کار را نکنید، شما هم جزو آنها محسوب خواهید شد. بنابراین، غلو فقط یک فرد یا یک واعظ را نمی کشد. بلکه تمام ملت به دلیل آن نابود می شوند. غلو مانند موریانه داخلی است که ابتدا تشیع را از بین می برد. در پاکستان، اگر دقت کنید، من این مقایسه را به مناسبت سالگرد شهید سید حسن نصرالله (رحمه الله) انجام دادم و همه باید حتماً گوش دهند: از نظر تاریخی، تشیع پاکستان و تشیع لبنان… اگر سال ۱۹۴۷ را مبنای مقایسه قرار دهیم، پاکستان نیز در ۴ آگوست ۱۹۴۷ تأسیس شد و لبنان نیز همزمان وجود داشت. شیعیان پاکستان در سال ۱۹۴۷ چه شرایطی داشتند؟ آمارها چگونه بود؟ هیچ تاریخی وجود ندارد. هنوز کسی تاریخ مذهب شیعه را ننوشته است. نیاز مبرمی به نوشتن تاریخ تشیع در شبه قاره، به ویژه در پاکستان، وجود دارد تا ببینیم شیعیان هنگام تشکیل پاکستان چقدر دارایی داشتند، چند عالم، چند مدرسه، چند مسجد، چند حسینیه، چقدر جمعیت، و مسائل دیگر چه بود؟ این تاریخ باید روز به روز تا سال ۲۰۲۵ در مقابل دیدگان همه باشد تا بتوانیم واقعیتها را پیش روی خود قرار دهیم.
اما اگر نگاه کنیم، وضعیت شیعیان پاکستان از شیعیان لبنان بهتر بود. من در مورد سال ۱۹۴۷ صحبت میکنم: در سال ۱۹۴۷، شیعیان لبنان از هر نظر بسیار ضعیف بودند، از نظر مذهبی، اقتصادی، اجتماعی، در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند و در مشکلات بودند. در لبنان، شیعیان شهروند درجه سه بودند. در حالی که در پاکستان، شیعیان شهروند درجه سه نبودند، زیرا رهبری که پاکستان را ایجاد کرد شامل شیعیان بود. بنابراین، آنها نیز در طبقه بالا جایگاهی داشتند. یک عالم سنی اخیراً کتابی نوشته که خیلی زیباست و در آن نوشته است که ۷۰-۸۰ درصد رهبرانی که پاکستان را ایجاد کردند شیعه بودند. ۸۰ درصد جنبش پاکستان شیعه بودند. نوابهایی که مسلم لیگ را تشکیل دادند و تلاش کردند و پول گذاشتند، اکثراً شیعه بودند، از جمله قائد اعظم – در حالی که ما فقط میدانستیم قائد اعظم شیعه است – این عالم سنی میگوید که تمام تیمی که با قائد اعظم همکاری کرد شیعه بود و تلاش کرد و این کشور تشکیل شد.
و امروز، در پاکستان آنها، شیعیان را کافر مینامند. «باید بپذیرید این کشور را ما ساختیم» قبلاً فکر میکردم این فقط یک شعار است، اما بعد از این کتاب، متقاعد شدم زیرا حاوی منابع معتبری است.
بنابراین در سال ۱۹۴۷، وضعیت شیعه در پاکستان بسیار خوب بود، اما در لبنان بسیار بد بود. پس از آن، علما به اینجا هم آمدند، به آنجا هم رفتند. در میان علمایی که به آنجا رفتند، امام موسی صدر (رحمه الله) بود که وضعیت شیعیان لبنان را وارونه کرد و شهروندان درجه سه را به شهروندان درجه یک تبدیل کرد. آن دسته از شیعیانی که از حقوق مدنی برخوردار نبودند، نمیتوانستند شغل پیدا کنند، نمیتوانستند وارد دولت شوند، نمیتوانستند در ارتش شغل پیدا کنند، نمیتوانستند تحصیل کنند. آنها فقط خیابانها را جارو میکردند – کاری که مسیحیان امروز در پاکستان انجام میدهند – در آنجا، شیعیان این کار را در لبنان انجام میدادند. امام موسی صدر شیعیان را از این وضعیت خارج کرد و آنها را حاکمان خاورمیانه کرد. این پیشرفت و عروج شیعیان لبنان است.
و به شیعیان سال ۱۹۴۷ در پاکستان نگاه کنید و به شیعیان امروز نگاه کنید. در سال ۱۹۴۷، شیعیان یکی بودند، اگرچه تعدادشان کم بود، اما در سراسر کشور یکی بودند. هیچ تفرقه، هیچ اختلافی، نه احزاب زیاد، نه رهبران زیاد و نه غلو و هرج و مرج زیادی وجود نداشت. و همه اینها امروز پیدا شده است، به این معنی که شیعیان پاکستان رو به زوال رفتهاند.
یکی از دلایل اصلی زوال، تفرقه، هرج و مرج و گمراهی شیعیان در پاکستان، وجود غلو است. و در غلو نیز رقابت وجود دارد: مثلاً اگر کسی در مورد حضرت بیبی زهرا غلو کرده باشد، دیگری فکر میکند که من غلو بیشتری از آن ارائه خواهم داد تا عاشق تر به نظر برسم یا محفل من بیشتر بدرخشد. و مردم هیچ واکنشی نشان نمیدهند. علما نیز ساکت مینشینند. این عامل نابودی است.
اهل بیت (علیهم السلام) منبع نجات و هدایت ما هستند. خداوند متعال آنها را برای هدایت بشر فرستاده است. حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار که از نسل ایشان هستند، کشتی نجات بشریت هستند. و این کشتی صد در صد وسیله نجات است. اما اگر کسی این کشتی را از طریق غلو بفروشد، در واقع به شیعه و اهل بیت ظلم کرده است.
