فرد خلا روابط زناشویی را از طریق روابط نامشروع با کسی که محرم نیست پر میکند. امروزه اغلب گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد حتی با روابط محرم نیز روابط نامشروع دارند. این به این دلیل است که آنها نظام الهی را طبق اصول آن نپذیرفتهاند.
تقوا در امور جنسی (۱۶) – درمان نشوز؍ فتنه غلو: نکوهش ابوالخطاب توسط امام رضا (ع)
ٱلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ وَبِمَآ أَنفَقُوا۟ مِنْ أَمْوَٰلِهِمْ ۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَانِتَٰتٌ حَافِظَٰتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ ۚ وَٱلَّٰتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهْجُرُوهُنَّ فِى ٱلْمَضَاجِعِ وَٱضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا۟ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
“مردان بر زنان (معمولاً در نظام خانواده) مديريت دارند از آن رو كه خدابرخى از آنها را بر برخى ديگر برترى داده است و از آن رو كه اموالشان[براى زنان] هزينه مىكنند، بنابراين، زنان شايسته فرمانبردارند، حقوق [و اسرار] شوهرانشان را در غياب آنها حفظ مىكنند، به پاس اينكه خدا [حقوق آنها را] حفظ كرده است.و زنانى را كه از نافرمانى آنها [در اطاعت از شوهر] مىترسيد، [نخست] اندرز دهيد و [بعد] در خوابگاه ها از آنها دورى نماييد و [اگر سودى نبخشيد] آنها را تأديب كنيد. پس اگر شما را اطاعت كردند، ديگر بر [زيان] آنها راهى نجوييد كه بى گمان، خدا بلندمرتبۀ بزرگ است”.
تقوا، نکاح و عفت
تقوا در امور جنسی از طریق نکاح و عفت حاصل میشود. تقوا و عفت در سایر حوزهها نیز مشترک است، اما نکاح مختص این حوزه از امور جنسی است. تقوا بدون نکاح و ازدواج غیرممکن است و اگر کسی بدون ازدواج ادعای تقوا کند، ادعایی دروغین است زیرا اصول تقوا را رعایت نکرده است، بنابراین زندگی او ناامن و برباد است.
معنی «سفاح» در مقابل «نکاح»
موضوعی که قرآن در برابر نکاح مطرح کرده است، «سفاح» است که به معنای گمراهی و فساد در امور جنسی نیز میباشد. از نظر فنی، نکاح به معنای جذب شدن در یکدیگر است به طوری که هر دو یکی شوند. «سفاح» به معنای دور انداختن چیزی است، مانند آب یا چیزهایی که در قابلمهها باقی مانده و استفاده نمیشوند. ما چیزهای مفید و سودمند زیادی را در زندگی خود دور میاندازیم، مثلا کسی مقداری از غذا را خورده است، سپس بقیه را ما دور میاندازیم. قرآن از این اصطلاح در روابط انسانی استفاده کرده است. قرآن میگوید برخی افراد وارد یک رابطه میشوند و تمام ویژگیهای خود را در آن هدر میدهند که ما آن را رابطه نامشروع مینامیم. در چنین روابطی، احساسات زیاد است و فرد احساسات خود را هدر میدهد. سپس نمیتواند آنها را حتی با فرزندانش ابراز کند. کسی که رابطه نامشروع دارد، احساسات خود را در جای دیگری هدر داده است، بنابراین اکنون وقتی به خانه میآید، حتی حاضر نیست به فرزندانش صحبت کند. احساساتی را که باید به همسرش ابراز کند، در جای دیگری ابراز داده است. علما این کلمه سفاح را به زنا تعبیر کردهاند، اما سفاح به هر رابطهای که هدر میرود اطلاق میشود، در حالی که زنا شرط سفاح است.
روابط نامشروع و پیامدهای آن
فرد خلا روابط زناشویی را از طریق روابط نامشروع با کسی که محرم نیست پر میکند. امروزه اغلب گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد حتی با روابط محرم نیز روابط نامشروع دارند. این به این دلیل است که آنها نظام الهی را طبق اصول آن نپذیرفتهاند. آنها در زمان مناسب ازدواج نمیکنند یا همسر مناسب را انتخاب نمیکنند. اگر ازدواج به هر دلیل واقعی امکانپذیر نیست یا به تأخیر میافتد، به سمت سفاح و زنا عجله نکنید، بلکه به عفت و خویشتنداری برسید. اما این شدیدترین حالت عفت در امور جنسی است. این کار به قدرت بالایی نیاز دارد، مانند ارائه غذای خوشمزه به یک فرد گرسنه. برای یک فرد فقیر سزاوار است که به ثروت دیگران نگاه نکند، چنین فردی پاکدامن است.
حضرت یوسف (ع) و الگوی پاکدامنی
در داستان حضرت یوسف نقل شده است که با اینکه او بسیار زیبا بود، وقتی او را برای فروش بردند، هیچکس جرأت خرید او را نداشت. در نهایت، پادشاه مصر او را خرید زیرا فرزندی نداشت. چیزی که زنان مصری علاوه بر زیبایی جناب یوسف دوست داشتند و به همین دلیل انگشتان خود را قطع کردند، پاکدامنی او بود. زیرا جناب یوسف فرصتی برای گناه پیدا میکرد، اما او حتی نیم نگاهی هم به سوی گناه نمیکرد. زنان مصر همیشه چهره او را میدیدند، اما برای اولین بار شخصیت او را دیده بودند. جناب یوسف در آزمون پاکدامنی قرار گرفت، اما شکست نخورد. شخصیت او همه را تحت تأثیر قرار داد و او زمانی بزرگ شد که خزانه دولت را در اختیار داشت، بنابراین پاکدامنی را نشان داد. او با خزانه دولت، ملت را از بحرانها نجات داد. حاکم فرعون بود و مردم مشرک بودند و او پاکدامنی خود را در چنین محیطی نشان داد. این عفت در زندگی پیامبران و امامان بارها دیده شده است. عفت یعنی وقتی نیاز وجود دارد و وسیله مشروعی نیست، به وسیله نامشروع متوسل نشوید.
فقهایی هستند که برای کارهای نامشروع توجیهاتی پیدا و ارائه میکنند. آنها کتابهایی نوشتهاند تا به سؤالاتی مانند نحوه برخورد با نامحرم، چگونگی توجیه آن، پاسخ دهند. شما تحت هیچ شرایطی نمیتوانید به زنا متوسل شوید، تنها راه ازدواج یا عفت است.
ازدواج به طور خودکار انضباط جنسی را تضمین نمیکند
وقتی شخصی ازدواج میکند، به این معنی نیست که او از نظر جنسی تربیت میشود. به عنوان مثال، حتی پس از ازدواج، فرد به دلیل نداشتن شغل یا کسب و کار همچنان از مشکلات مالی رنج میبرد. این بدان معناست که یک جنبه از زندگی زناشویی تحت تأثیر قرار گرفته است. سپس ممکن است مشکلات دیگری پیش آید مانند این که هر دو یا یکی از آنها فساد اخلاقی نشان دهد، بنابراین زندگی مختل میشود. به همین ترتیب، انضباط جنسی با وجود ازدواج برقرار نمیشود، لذا قرآن آن را “نشوز” نامیده است.
معنی نشوز و شقاق
اگر یکی از طرفین حقوق خود را رعایت نکند، این نشوز است، اما اگر هر دو رعایت نکنند، قرآن آن را “شقاق” نامیده است. نشوز به معنای ترک مسئولیت و نکردن اطاعت است. همانطور که در آیه سوره نساء آمده است، جایی که قرآن میگوید اگر شوهر از همسرش ترس نشوز داشته باشد، به این معنی است که او آماده نیست حقوق زناشویی را رعایت کند.
اقدامات قرآنی برای درمان نشوز در زن
زنی که ناشزه است باید برای رفتاری که قرآن تجویز کرده است آماده باشد. با این حال، این درمان باید از طریق نصیحت و پند انجام شود، اما اگر این نتیجهای نداد، اولین قدم این است که “وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ” شوهر رختخواب خود را جدا کند. اگر نشوز از بین نرفت، آخرین قدم “وَٱضۡرِبُوهُنَّ” است، به این معنی که او را بزنید. در اینجا، فقها نکته جالبی گفتهاند که نباید زن را به شدت زد زیرا این خلاف حقوق زن است. قرآن به وضوح بیان کرده است که پس از نصیحت و پند برای زن ناشزه، باید رختخواب را جدا کرد، سپس زدن ملایم است که عموما مورد اعتراض قرار میگیرد.
خشونت و سوءاستفاده از حدود آن
ما در جامعه خود میبینیم که اکثر شوهران با زنان از راه خشونت وارد میشوند و در برخی موارد زن نیز ناشزه است، اما بیشتر اوقات مردان به دلایل بد اخلاقی طرف یا مسائل خانوادگی و غیره زنان را کتک میزنند. دین به مردان اجازه نداده است که به خاطر انجام کاری که وظیفه دینی آنها نیست، به زنان کتک زد. خشونت علیه زنان در خانه یک عمل غیرانسانی است. اگر زنی کاری غیر از اطاعت جنسی انجام نداده باشد، نمیتوانید به این دلیل زن را کتک بزنید. اگر زنی بدون هیچ توجیه قابل قبولی وظایف جنسی خود را انجام نمیدهد، میتوانید او را کتک بزنید، اما نه تا حدی که استخوانهایش بشکند. ضرب به معنای خشن بودن است، مشروط بر اینکه ناشزه باشد. این نیز مختص جوامعی است که در آنها فرهنگ عدم اطاعت از شوهر وجود دارد. اما در برخی جوامع قبیلهای مانند پشتون، زنان در هر امری از شوهر خود اطاعت میکنند.
ازدواجهای مادی و رفتارهای نادرست اجتماعی
در برخی جوامع، زن مرد را نه شوهر، بلکه یک دستگاه خودپرداز میداند. او هر روز لباسهای جدید میخواهد. زنی به من میگفت که برای یک روز پارتی سه دست لباس خریده است. و او این را حق خود میدانست. برخی از زنان با چنین مردانی ازدواج میکنند زیرا فقط میخواهند از آنها سود ببرند. در جامعه ما بسیار رایج است که شوهر ازدواج میکند و برای کار به کشور دیگری میرود و پس از یک یا دو سال برمیگردد. این یک اشتباه اساسی است که اغلب اتفاق میافتد. ممکن است شما در آنجا خودتان را کنترل کنید، اما ممکن است همسرتان خودش را کنترل نکند. نتیجه چنین اشتباهاتی بسیار شرمآور است.
نمونههای واقعی از سفاح در جامعه
یک زن متاهل اهل سند به همراه فرزندانش از طریق نپال به هند گریخت و با یک مرد هندی رابطه برقرار کرد. دلیل این امر این بود که شوهرش در عربستان سعودی بود و پول خوبی برای او میفرستاد. اما رابطه آنها آنلاین بود در حالی که همسرش یک رابطه زمینی میخواست که در جای دیگری پیدا کرد و به آنجا رفت. این زن در مصاحبه خود گفت که نیاز او فقط پول نیست، بلکه نیازهای دیگری نیز دارد که فقط شوهرش میتواند آنها را برآورده کند. اگر سفرتان طولانی است، با همسرتان سفر کنید.
مسئولیتهای شوهر در مشکلات
برخی از مردان از روز اول به همسران خود میگویند که من قبلاً زندگی سختی داشتهام و مشکلاتی در زندگیام وجود دارد و حالا باید این را تحمل کنی. پس چرا با او ازدواج کردی؟ اگر مشکلاتی وجود دارد، آن را به عهده خودت بگیر و از همسرت نخواه که آن را تحمل کند. در زندگی زناشویی مشکلاتی وجود خواهد داشت که هر دو در آن سهیم هستند، اما مشکلاتی که از قبل برنامهریزی شدهاند برای زن نیست و اگر زن تحمل نکند مرد شروع به خشونت میکند. با این حال، برخی از زنان هستند که مردان را به خشونت تحریک میکنند. مجازات هر دو نوع خشونت نیز متفاوت است.
نهی قرآنی از خشونت
قرآن فقط در یک مورد تنبیه کردن را مجاز میداند، نه خشونت، و آن حق لذت جنسی است. اگر پس از این، زن برای احقاق حقوق خود بازگردد، مرد نباید به هیچ نوع خشونتی ادامه دهد. جدا از این، مرد حق ندارد در هیچ مورد دیگری دست خود را روی همسرش بلند کند.
نشوز مرد – سوره نساء ۱۲۸
در آیه ۱۲۸ سوره نساء، از نشوز مرد صحبت شده است، یعنی اگر مرد حقوق جنسی زن را احقاق نکند، ناشز است و راه حل آن آشتی بین آنهاست، یعنی مشکلی که بین آنها پیش آمده و به دلیل آن مرد حقوق زن را احقاق نمیکند، باید این مشکل برطرف شود:
وَإِنِ ٱمْرَأَةٌ خَافَتْ مِنۡ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يُصۡلِحَا بَيۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَيۡرٞۚ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّۚ وَإِن تُحۡسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا
“و اگر زنى از ناسازگارى يا رويگردانى شوهرش بيم دارد، پس بر آندو گناهى نيست.چنآنچه با نوعى سازش [اختلاف] ميانشان را اصلاح نمايندو [به هرحال] آشتى و سازش بهتر است و در جان ها [همواره] بخل و آزمندى راه يافته است ،اگر [نسبت به همديگر] نيكى نموده و تقوا پيشه كنيد ، پس بى گمان خدا به آنچه مىكنيد آگاه است”.
شُح (خسیسی افراطی) و آشتی
اگر مردی مایحتاج زندگی همسرش را برآورده نمیکند یا زن را از حقوق جنسیاش محروم میکند، راه حل آشتی است. فرد این کار را به دلیل «شح بودن» انجام میدهد که همان بخل است. مرد نباید بخیل باشد، زن باید بخیل باشد. اگر فردی «شحیح» باشد، یعنی نهایت خسیس است. بخیل کسی است که به دیگران نمیدهد بلکه برای خودش خرج میکند. اما شحیح کسی است که برای خودش هم خرج نمیکند.
مشکلات جنسی و راهحلهای قرآنی (متعه)
بیمیلی جنسی به ندرت در مردان رخ میدهد، در حالی که این بیمیلی میتواند در زنان رخ دهد. به عنوان مثال، به دلیل بیماری یا پیری، یکی از طرفین قدرت جنسی خود را از دست میدهد. در حالی که طرف دیگر هنوز جوان است و نیازهای جنسی دارد، چه باید بکند؟
به طور کلی، در جامعه ما ترجیح داده میشود که زن از مرد جوانتر باشد و گاهی اوقات فاصله سنی قابل توجهی بین این دو وجود دارد. در چنین شرایطی، وقتی مردی پیر میشود و همسرش جوان میماند، آیا باید راه گمراهی را انتخاب کند؟ نه، بلکه در قرآن دستوری برای استمتاع وجود دارد. در این موارد، باید مراقب باشیم و با دختری خیلی کوچک ازدواج نکنیم تا هر دو همزمان بازنشسته شوند. این نیز نیاز به بحث مفصل دارد. در مورد متعه اختلافات مختلفی وجود دارد زیرا این اصطلاح از قرآن به فقه منتقل شده است. ما جنبه قرآنی متعه را مورد بحث قرار خواهیم داد زیرا خداوند این امکان را فراهم کرده است. شرایط مختلفی برای جواز متعه وجود دارد و یکی از این شرایط، همین شرط است که عرض کردم و بعداً انشاء الله به آن خواهیم پرداخت.
خطبه دوم
برجستهترین، قویترین و تزلزلناپذیرترین الگوی تقوا، شخصیت، سیرت، آموزهها، حکمت و حکومت امیرالمؤمنین (ع) است. در حکمت ۱۱۷ میفرمایند:
هلَكَ فِي رَجُلَان مُحِبٌ غَالٍ و مُبغضٌ قَال
«دو گروه از مردم به خاطر من هلاک میشوند: دوستدار غلوکننده و دشمنی که پر از کینه است.»
غالی – کسانی که با محبت بیش از حد هلاک میشوند
و مبغض – کسانی که پر از کینه و نفاق هستند و با دشمنی خود هلاک میشوند.
هلاکت آنها در دنیا و آخرت خواهد بود.
ما شروع به توضیح مفصل این حکمت کردیم زیرا خطری که امیرالمؤمنین (ع) میخواست امت را از آن نجات دهد، همان خطری بود که در زمان خود او با شدت وجود داشت، سپس در زمان امامان معصوم (ع) ادامه یافت و پس از آن شدیدتر شد و امروز در اوج خود است. امروز، مذهب شیعه – به ویژه در پاکستان – در چنگال این خطر گرفتار است: و آن خطر، خطر غلو و افراطگرایی است.
اغلو در سایر نقاط جهان نیز وجود دارد – به عنوان مثال، برخی از اقوام ترک مانند «علویها/علیاللهی» مرتبط با بشار اسد در سوریه و برخی گروههای کوچک در ایران و عراق هستند، اما در این مناطق در اقلیت هستند و از نظر اجتماعی تاثیر چندانی ندارند.
اما در پاکستان، کل هویت شیعه تحت تأثیر شدید افراطگرایی قرار گرفته است. این افراطگرایی آنقدر قوی است که هویت و جوهره واقعی تشیع در حال از بین رفتن است و تشیع در حال افتادن در کام غلو و افراطگرایی است. بنابراین، توضیح این فتنه ضروری است زیرا این فتنه امروز شدت پیدا کرده است و نسل امروز در دام آن گرفتار شده است.
مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله) در بحار الانوار، جلد ۲۵، تمام روایات اهل بیت (ع) را در این مورد جمعآوری کرده است. این روایات نشان میدهد که افراطگرایی در هر عصری از هر امامی وجود داشته و امامان معصوم (ع) دائماً با آن مبارزه میکردند. ائمه جبهههای زیادی داشتند – حکومت ظالمانه بنیامیه، سپس بنیعباس، منحرفان، ملحدان، جاهلان – اما مهمترین جبهه، حتی بیشتر از بنیامیه و بنیعباس، جبهه نبرد با غالیان بود.
اگرچه این تاریخ به وضوح در کتابهای ما وجود دارد، اما امروز مذهب شیعه دوباره قربانی غلو شده است. این به دلیل غفلت علمایی است که از ترس غالیان، این آموزههای امامان را پنهان کردند و به جای جلوگیری از غلو، آن را به چیزی برای فروش از منبرها تبدیل کردند. از آنجایی که مردم از ستایشهای اغراقآمیز لذت میبرند، بسیاری از سخنرانان – حتی کسانی که خود غالیان نیستند – برای سرگرمی و هیجان مخاطبان، غلو میکنند.
علامه مجلسی در روایت بیست و یکم از جلد ۲۵، روایتی از محمد بن زید طبری نقل کرده است:
او میگوید:
قَالَ کُنتُ قَائِمًا عَلَى رَأْسِ الرَّضا عَلِي ابنِ مُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلَام
من در خراسان در مقابل امام علی بن موسی الرضا (ع) ایستاده بودم. گروهی از بنی هاشم نزد ایشان نشسته بودند که در میان آنها اسحاق بن عباس عباسی نیز حضور داشت. امام رضا (ع) به او فرمود:
یَا اِسْحَاق … بَلَغَنِي اَنَّكُمْ تَقُولُونَ اِنَّ النَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا
ای اسحاق، به من خبر رسیده که تو میگویی مردم بندگان ما، یعنی بندگان اهل بیت هستند، نه بندگان خدا. آیا این چیزی است که تو اشاعه میدهی؟ او گفت: نه، به خدا و به خویشاوندیام با رسول خدا، من هرگز نگفتهام که مردم بندگان ما هستند. من این را از هیچ یک از اجدادم نشنیدهام. من نشنیدهام که هیچ یک از آنها چنین گفته باشد. من نشنیدهام که هیچ یک از امامان چنین گفته باشند.
امام رضا (ع) سپس توضیح داد:
مردم از آن جهت پیرو ما هستند که ما پیام خدا را به آنها میرسانم. آنها در دین از ما اطاعت میکنند، ما را دوست دارند و از ما پیروی میکنند – اما آنها بنده ما نیستند و ما بر آنها تسلطی نداریم. به کسانی که امروز اینجا نیستند بگویید که این عقیده ماست و نه آنچه بنی هاشم ادعا میکردند.
علامه مجلسی در روایت ۲۲ از اسماعیل بن عبدالعزیز نقل کرده است: او میگوید که امام صادق (ع) به او فرمود: “برای من آب بیاور تا وضو بگیرم. ”
ما در مورد آنها چه عقیدهای داریم و آنها چه میکنند؟ آنها مانند مردم عادی وضو میگیرند، ما معتقدیم که آنها هرگز نیازی به وضو یا غسل نداشتند زیرا خداوند آنها را پاک کرده بود.
وقتی امام برگشت، فرمود:
ای اسماعیل، بنایی بزرگتر از پایه آن نساز.
یعنی ما بندگان خدا هستیم، ما را از سطحی که آفریدهایم بالاتر نبر. پس از تأیید بندگی ما، فضایل ما را هر طور که میخواهی توصیف کن – اما از حدود خلقت مان تجاوز نکن.
سپس روایت ابوالخطاب میآید. امام جعفر صادق (ع) میفرماید:
لعن الله اباالخطاب
خدا ابوالخطاب را لعنت کند.
“لعن الله من قتل معه”
و خدا لعنت کند کسانی که با او کشته شدند.
“لعن الله من بقی منهم”
و لعنت کند کسانی را که از این گروه زنده ماندند
و خدا لعنت کند هر کی را که کوچکترین همدردی با آنها نشان دهد.
ابوالخطاب رهبر غالیان بود و امامان از او بسیار خشمگین بودند. غلو او به قدری شدید بود که امام صادق (ع) فرمود که او با فرعون در دردناکترین عذاب محشور خواهد شد.
روایت دیگری (شماره ۲۴) نقل میکند که چگونه شخصی از افرادی که زمانی با امام بودند اما بعداً از مسیر منحرف شدند، ابراز تعجب کرد – و امام با شنیدن نام «ابو الخطاب»، صاف نشست، انگشت خود را به سمت آسمان بلند کرد و بارها فرمود:
لعنت خدا بر ابو الخطاب، او کافر، مشرک و فاسق است.
امام از اینکه چنین افرادی به جهنم انداخته میشوند، ابراز خوشحالی کرد. این افراد به امامان توهین نمیکردند. در عوض، آنها غلو میکردند و امامان را از سطح مخلوقات به الوهیت ارتقا میدادند. به همین دلیل است که امامان بسیار سختگیر بودند – زیرا غلو، اساس تشیع، اساس توحید و اساس کل دین را نابود میکند. بنابراین، خود امامان به بنی هاشم هشدار دادند که از چنین عبارات مبهمی که به غالی کمک میکند، استفاده نکنند. همان غلو مبهم الآن در صحنهها و منبرهای ما وجود دارد – به گونهای که مخاطبان آن را غلو تفسیر میکنند. امامان آن را محکوم کردهاند و کسانی را که غلو را ترویج میکنند، نفرین کردهاند. با این حال، امروزه بسیاری از علما این آموزههای واضح را نادیده گرفتهاند و در عوض، مطالب مبهم، آراسته و اغراقآمیز را ترویج کردهاند زیرا در بازار به فروش میرسد. بنابراین، نسل فعلی ما باید مراقب باشد.
خداوند همه مؤمنان را از انواع شر و فساد محافظت کند.
