روابط دوستانهای که پاکستان با حمایت از ایران در طول جنگ ایجاد کرده بود، اکنون توسط این گروههای فرقهای نابود شده است. چین، که زمانی شریک قوی پاکستان بود، نیز شروع به بیاعتمادی به آن کرده است. چین با ایالات متحده اختلاف دارد و نزدیکی پاکستان به ایالات متحده طبیعتاً تهدیدی برای این اتحاد است.
تقوا در امور جنسی (۱۳) – زن باید معشوق شوهرش باشد / تغییر موضع پاکستان از بیطرفی به سمت صهیونیسم
تاثیر تنظیم قوای جنسی در زندگی انسان
یکی از حوزههای اساسی زندگی انسان، حوزه جنسی است و این حوزه بر تمام جنبههای دیگر زندگی تأثیر میگذارد. در سیستم انسانی، عقل اساساً باید همه چیز را کنترل کند، اما اغلب این اتفاق نمیافتد، بلکه بسیاری از چیزهای دیگر مانند هوسها بر عقل تسلط دارند. یکی از قدرتمندترین هوسها، میل جنسی است که اغلب در مطیع کردن عقل موفق میشود. از آنجایی که این قدرتمندترین و غالبترین نیرو است، خداوند ترتیب بزرگی برای تنظیم این نیرو داده است. این ترتیب به سه طریق انجام شده است: یکی تقوا، دوم عفت؛ یعنی کنترل میل درونی، و سوم نکاح (ازدواج).
فرهنگ ازدواج در میان معتقدان به همه ادیان – و حتی در میان کسانی که از هیچ دینی پیروی نمیکنند – وجود دارد. ازدواج امری طبیعی و رایج است که برای این منظور طراحی شده است. دین آن را به زیبایی تنظیم کرده است تا هیچ خللی در این نظام که بر سایر حوزههای زندگی انسان تأثیر میگذارد، ایجاد نشود. نظم و انضباطی که قرآن در ازدواج و امور جنسی ارائه داده است، به حدی است که در سایر امور دیده نمیشود. به نظام زناشویی جایگاه اساسی داده شده است و فلسفهای که این نظام بر اساس آن بنا شده است، فلسفه ارضا، تنظیم و بهرهمندی از تمایلات جنسی انسان است.
مراحل ساماندهی امور جنسی
برای ازدواج قوانین و دستوراتی وضع شده است. اولین قدم در ساماندهی امور جنسی، محافظت از عورت خودش و بستن چشم بر عورت دیگران است. قدم دوم، ازدواج پس از رسیدن به سن بلوغ است که آن هم مراحل مختلفی دارد. در اینجا دو موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی توسعه خانواده است که به این موضوع نزدیک است، اما بحث ما حول تقوایی است که برای کنترل امور جنسی اتخاذ شده است. به عنوان مثال، حضرت لوط اولین راه حل را به قوم گمراه خود به عنوان ازدواج و دومی را به عنوان تقوا ارائه داد. ایشان حتی دختران خود را به آنها تقدیم کرد، که این نیز به این معنی است که جامعه نباید دختران خود را در خانه نگه دارد، بلکه باید آنها را شوهر دهد تا جامعه دچار همجنسگرایی نشود. دومین دستوری که به قوم خود داد تقوا بود. نظام خانواده و آداب آن متفاوت است و ما در اینجا به این موضوع نمیپردازیم.
هدف از ازدواج و برکات آن
وقتی ازدواج طبق اصول و آداب اسلامی انجام شود، تنظیم تواناییهای جنسی از آنجا آغاز میشود. یکی از اهداف این ازدواج دستیابی به آرامش است که باید به صورت آرامش جسمی، روحی، عاطفی و روانی به طور کلی تجلی یابد و اولین مورد از این آرامش، آرامش جنسی است، در حالی که بقیه نتیجه این آرامش هستند. سپس خداوند متعال میفرماید وقتی ازدواج طبق این اصول انجام شود، به آنها مودت و رحمت عطا میکند. مودت به معنای عشقی است که باید ابراز شود.
مشکلات نظریه برابری زن و مرد
یک اختلال عمده که در زندگی ما ایجاد شده است، فرهنگ برابری است که تحت آن تبلیغ میشود که زن و مرد برابر هستند و میتوانند کارهای یکدیگر را انجام دهند. این نیز در فرهنگ ما و در سریالها و فیلمهای ما دیده میشود. رابطه زن و شوهر باید بر اساس عشق و رحمت باشد، نه بر اساس نفرت، کینه و حسادت. این عشق و عطوفت پس از ازدواج به وجود میآید، نه عشقی که قبل از ازدواج در جامعه خود میبینیم. در این رابطه عشق، زن و مرد برابر هستند. این موضوع مهمی است که همه، از جمله محققان، آن را نادیده گرفتهاند. حتی کسانی که در مورد مسائل جنسی صحبت میکنند، این موضوع را نادیده میگیرند. جایگاه زن و مرد در عشق یکسان نیست. ساختار زن از نظر جسمی، عاطفی و تمایلات متفاوت است و او عاشق نیست، بلکه معشوق است. زن و مرد به طور یکسان قادر به برآورده کردن الزامات این عشق نیستند. طبق ساختار خلقت انسان، نقش مرد، نقش عاشق و نقش زن نقش معشوق است. عاشق جذب معشوق میشود. معشوق، عاشق را جذب میکند. زن باید نقش معشوق را بازی کند و این توانایی را باید در خود پرورش دهد. چه از نظر جسمی و چه از جهات دیگر. به عنوان مثال، زن باید لباسی بپوشد که مرد آن را دوست داشته باشد و ظاهر فیزیکی او برای شوهرش جذاب باشد. معیار ظاهر و قیافه زن، جلب عشق مرد است. عشق با توافق ایجاد نمیشود – مانند اینکه مردم شرایط عقد ازدواج را اینگونه تعیین میکنند که مرد جذب زن دیگری نشود یا با او ازدواج نکند. کسی که واقعاً نقش معشوق را بازی کند، مرد عاشق او خواهد شد. اگر زنی در عقد او باشد و از طرف دیگر جذابیت هم در آن وجود داشته باشد، مرد جذب او میشود. این قضیه مثل غذاست: غذا پخته میشود و جلوی انسان قرار میگیرد، اگر بوی خوبی نداشته باشد، شما جذب غذایی میشوید که بوی خوبی دارد.
از چه منظری باید دختران را تربیت کرد؟
در عشق، هر دو باید حل شوند و این زمانی اتفاق میافتد که مرد نقش عاشق و همسر معشوق را بازی کند. این یک مسئولیت سنگین و دشوار بر دوش معشوق است زیرا او باید اطمینان حاصل کند که معشوق خود را همیشه مجذوب خود نگه میدارد. در جامعه و فرهنگ ما، ما دختر را به عنوان یک جنگجو آماده میکنیم و والدینش او را به عنوان یک “تروریست” تربیت میکنند که چگونه شوهر و خانواده شوهرش را کنترل کند. در عوض، آنها باید به دختران آموزش دهند که چگونه دوست داشتنی باشند. یک زن باید شوهرش را به یک معشوق تبدیل کند و قلب یک مرد را تسخیر کند. حتی اگر زن و شوهری از دو خانوادهی متفاوت باشند، زن همچنان این توانایی طبیعی را دارد – و اگر آموزش ببیند، میتواند خود را دوستداشتنی کند. اگر زنی تمام کارهای خانه را انجام دهد، کل خانه را تمیز کند یا در کار به شوهرش کمک کند، اما کارهایی را که شوهرش را به خود جذب میکند، انجام ندهد، نمیتواند معشوق شوهرش شود. انجام کارهای خانه یک مسئولیت جداگانه است. مراقبت از کارهای خانه یک امر اجتماعی است، اما مهمترین چیز مراقبت از شوهر و برآورده کردن خواستههای اوست. این به معنای فقط برآورده کردن نیازهای جنسی مرد نیست، بلکه به معنای جذب شوهر به خود به طور جمعی است تا جایی که او به هیچ زن دیگری جذب نشود.
نمونههایی از شخصیتهای داستانی و اولویت ارزشها
این مشکل در هر خانهای وجود دارد: شوهر جذب همسرش نمیشود، بلکه جذب زنان دیگر همسایه میشود. اگر مرد جذب زنان دیگر شود، این زن هنر معشوق شدن را نمیداند. برای این کار، زن نیازی به زیبایی ندارد. برخی داستانها فقط برای توضیح برخی مفاهیم ذهنی ساخته شدهاند و هیچ واقعیت خارجی ندارند. یکی از این داستانها، داستان لیلی و مجنون است که داستانی تخیلی است که شاعران از آن برای ارائه ایدهها در قالب شخصیتها استفاده کردهاند. مولانا رومی نیز آن را در مثنوی خود ارائه میدهد. همه به این ایده اشاره میکنند که مجنون از نظر فیزیکی بسیار زیبا بود، در حالی که لیلا حتی مانند یک زن معمولی نبود و هیچ جذابیت فیزیکی خاصی نداشت – با این حال مجنون عاشق لیلا شد. یک بُعد در این داستان تخیلی این است که یک زن میتواند آنقدر شجاعت و توانایی روحی داشته باشد که با وجود نداشتن زیبایی فیزیکی، تبدیل به لیلا شود. اگر جذابیت فیزیکی باشد، میتواند با گذشت زمان تغییر کند، اما اگر جذابیت در شخصیت باشد، همیشه وجود خواهد داشت.
وقتی در ایران بودم، خانوادهای با دخترشان و معشوقش پیش من آمدند. آنها میخواستند ازدواج کنند، اما دختر شیعه و پسر سنی بود. والدین پیش من آمدند و گفتند که پسر حاضر است شیعه شود تا با دختر ما ازدواج کند، پس او را شیعه کنید. از پسر پرسیدم: شیعه برای شما چه جذابیتی دارد؟ او گفت که من چیزی نمیدانم، اما به خاطر این دختر حاضرم شیعه شوم. از پسر پرسیدم: اگر فردا عاشق یک دختر یهودی شوی، یهودی میشوی؟ دختر گفت که با او ازدواج نمیکند زیرا این مرد دین خود را نه با معفرت، بلکه به خاطر او تغییر میدهد. لذا فردا می تواند برای کسی دیگر هم تغییر دین دهد.
شخصیت و محبوبیت زن
یک زن به آرایشش محبوب نمیشود، بلکه به شخصیتش محبوب میشود. این محبوبیت آرایشی در فیلمها وجود دارد. در زندگی واقعی، محبوبیت با ارزشها همراه است. زنان باید مهارت تبدیل شدن به معشوق شوهرانشان را یاد بگیرند. آنها باید عشق یک مرد را به خود جلب کنند. یک زن باید آنقدر محبوب شوهرش شود که حتی شوهرش به زنان دیگر فکر نکند. در این عصر رسانه، زنان بیشتر نگران این هستند که شوهرشان جذب زن دیگری شود. این ضعف زن است که نتوانسته در درون خود جذابیت ایجاد کند و این جذابیت باید با شخصیت و منش باشد. گاهی اوقات، یک فرد تیرهپوست میتواند شخصیت والایی داشته باشد و یک فرد سفیدپوست میتواند شخصیت سیاهی داشته باشد. چیزهایی که انسانها را به یکدیگر جذب میکند، ارزشهای والایی هستند که باعث جذابیت میشوند. اگر میخواهید کسی شما را دوست داشته باشد، در خود نجابت، فضایل و ارزشهای والا را پرورش دهید تا آنها جذب شما شوند. اگر میخواهید دوست داشته شوید، ارزشها را در خود پرورش دهید و اگر کسی شما را به خاطر ارزشهایتان دوست داشته باشد، هرگز شما را ترک نخواهد کرد زیرا او به دنبال منافع نیست.
حفظ عشق در رفتار عملی در خانه
آنچه برای زن و مرد مهم است، شخصیت است. زن باید از نظر شخصیتی محبوب شوهرش شود و شخصیت خود را بهبود بخشد تا رابطه عاشقانه بین آنها حفظ شود. وظیفه و مسئولیت زن این است که محبوب مرد باشد. زن نباید با طعنه زدن به شوهرش که او به زنان دیگر جذب شده است، با او دعوا کند. چنین کارهایی باعث ناامیدی مرد میشود. قرآن همچنین میگوید که زنان باید خود را برای شوهرانشان بیارایند زیرا مردان به این جذابیت فیزیکی نیاز دارند. در فرهنگ ما، زنان ما فقط وقتی بیرون میروند لباس زیبا میپوشند و وقتی به خانه برمیگردند، صورت آرایش شده خود را میشویند و با لباسهای بدبودار نزد شوهرانشان میآیند. آنها خود را برای کسانی که باید از آنها پنهان شوند، زیبا و جذاب نشان میدهند. و برای کسی که باید خود را بیارایند، به بدترین شکل نزد او میآیند. زن در کنار ارزشهای معنوی، باید جذابیت فیزیکی نیز ایجاد کند تا این رابطه قوی باشد.
او باید با شوهرش از چه زبانی استفاده کند؟
شوهرتان را با زبانتان ناامید نکنید. این سلاح خطرناکی است که زنان بدون هیچ دلیلی از آن استفاده میکنند. اگر میخواهید شوهرتان را جذب کنید، سکوت کنید. ممکن است مردی از زبان بد یا تند استفاده کند، اما مسئله این است که این عشق با زبان تمام میشود، زبانی که مانند قیچی این رابطه ظریف را قطع میکند. پس از این، بسیاری از شوهران فقط به دلیل داشتن فرزند در ازدواج میمانند، اما سعی میکنند نیازهای خود را در جاهای دیگر برآورده کنند.
به محض اینکه مرد وارد خانه میشود، زن شروع به شلیک گلوله از داخل میکند و مرد، با بیاحترامی، وارد خانه میشود. این مهارت یک زن است، اگر نقصی در مرد وجود دارد، سعی نکنید او را با زبان اصلاح کنید. برای اصلاح مرد، به عشق و محبت نیاز دارید. اگر زن کمتر از زبان و بیشتر از احساسات خود استفاده کند، میتواند مرد را اصلاح کند. احساس عشق، رحمت و شفقت، مرد را عاشق همسرش میکند. آنگاه او نمیتواند جذب کس دیگری شود. زن باید به گونهای محبوب شود که مرد همه چیز را در خانه رها کند و به همسرش روی آورد. مرد باید وقتی با همسرش است، تلفن همراه خود را کنار بگذارد.
محوریت میل جنسی در رابطه زن و شوهر
این نقش عشق بین زن و مرد یکسان نیست: یکی باید معشوق شود تا او را جذب کند و دیگری باید عاشق شود. نقش معشوق دشوار است زیرا او باید مرد را جذب کند و او را از چیزهای دیگر غافل کند. خداوند به زن تمام تواناییهای معشوق شدن را داده است. این تواناییها خارقالعاده هستند، اما به دلیل تأثیر جامعه و محیط، این تواناییها با هم مخلوط میشوند. اگر این تواناییهای صحیح توسعه یابند، او میتواند شخصیت خود را مانند معشوق بسازد. وقتی مردی عاشق این همسر محبوب میشود، اگر نقصی در زن وجود داشته باشد، آن را نادیده میگیرد. اما زنان ما نقش همسران ناامیدکننده را بازی میکنند و مردان فقط به دلیل فشار اجتماعی یا به خاطر فرزندان با آنها میمانند. یکی از چیزهایی که زن و شوهر را به هم پیوند میدهد، میل جنسی است که محور است و همیشه باید در نظر گرفته شود. اگر فقط آرایش باشد و نیازهای جنسی برآورده نشود، زندگی زن و شوهر نمیتواند ادامه یابد.
ازدواج وسیلهای برای حفظ نیمی از دین است
وقتی این رابطه برقرار شود، طبق روایات، نیمی یا دو سوم دین نیز حفظ میشود. راز این امر تنها در این است که این رابطه، انسان را به سطحی از آرامش میرساند که زمینه را برای بندگی خدا فراهم میکند. هر دوی اینها سفر بندگی خدا را آسانتر میکنند. اما در جامعه ما این قضیه برعکس است. قبل از ازدواج، پسری را میبینیم که به نماز جمعه و کلاسهای درس میآید، اما پس از ازدواج، او دیده نمیشود. این بدان معناست که ازدواج، تمام دین او را در خود غرق کرده است. این ازدواج بر اساس عشق نبوده، بلکه بر اساس عوامل دیگری بوده که در زندگی آشفتگی ایجاد کرده و به همین دلیل، فرد از هیچ چیز، از جمله عبادت، لذت نمیبرد. فرد قربانی اضطراب عجیبی میشود. مردم فکر میکنند که او به همسرش جذب شده است، اما از نظر روحی در حالت تضاد است و به دنبال راههایی برای خلاص شدن از شر همسرش میگردد. اگر ازدواج مطابق با موازین دینی باشد، اساس یک زندگی آرام و موفق میشود. خداوند متعال این را در ذات ما قرار داده است و ما باید خودمان مرحله آموزش و تربیت را تعیین کنیم.
خطبه ۲
فقدان تقوا و خیانت به فلسطین
امروز میتوانیم وضعیت مسلمانان بدون تقوا را ببینیم. خیانتی که علیه فلسطین صورت میگیرد، آشکار است. سه کشور ترکیه، مصر و قطر نقش عمدهای در نسلکشی مردم فلسطین داشتهاند. آنها به عنوان میانجی مداخله کردند، اما در واقع به عنوان عروسک خیمهشببازی یهودیان عمل کردند.
نخستوزیر قطر حتی گفت که آتشبس نه توسط اسرائیل، بلکه توسط فلسطینیها نقض میشود. دونالد ترامپ گفته است که فلسطینیها اکنون نه توسط اسرائیل، بلکه توسط نیروهای قدرتمند مسلمان نابود خواهند شد. وقتی ترامپ میگوید «حماس»، در واقع منظورش «فلسطینیها» است.
سه نیرویی که ترامپ به آنها اشاره کرد، ترکیه، مصر و پاکستان هستند. با این حال، اسرائیل از ورود ترکیه به فلسطین خودداری کرده است، نه به این دلیل که ترکیه مخالف اسرائیل است، بلکه به دلایل تاریخی. وقتی اسرائیل این سرزمین را اشغال کرد، تحت امپراتوری عثمانی بود که توسط ترکیه اداره میشد. در آن زمان، توافق شد که بخشهایی از این سرزمین به امپراتوری عثمانی بازگردانده شود. اگرچه این توافق دیگر معتبر نیست زیرا امپراتوری دیگر وجود ندارد، اما اردوغان همچنان ادعا میکند که تمام این سرزمین باید به ترکیه بازگردانده شود و اصرار دارد که توافقهای قدیمی باید رعایت شوند. بنابراین، اسرائیل اعتراض کرده و گفته است که اگر ترکیه وارد فلسطین شود، این توافقهای تاریخی میتواند پیچیده شود. در نتیجه، اسرائیل فقط به نیروهای مصری و پاکستانی اجازه ورود به فلسطین را داده است. با این حال، این نیروها به فلسطینیها کمک نخواهند کرد، بلکه برای سرکوب آنها به آنجا خواهند رفت.
گرایش پاکستان از بیطرفی به صهیونیسم
پاکستان اکنون فراتر از انتظارات هر کسی عمل کرده است. از نظر تاریخی، پاکستان سیاست محتاطانه بیطرف ماندن در جنگهای بینالمللی را دنبال کرده است. این کشور نه از فلسطین حمایت کرد و نه در کنار اسرائیل یا ایالات متحده قرار گرفت، بلکه بیتفاوتی را برگزید – موضعی که به خودی خود غیراسلامی بود، زیرا بیطرف ماندن نیز جرم است.
با این حال، در این شرایط، پاکستان بدون کسب اجازه از پارلمان، بیطرفی خود را رها کرده و به یک شرکتکننده فعال در درگیریها تبدیل شده است. پاکستان منتظر است تا عربستان سعودی رسماً به توافقنامه ابراهیم بپیوندد. در ماه نوامبر، عربستان سعودی قصد خود را برای پیوستن به این توافقنامه اعلام خواهد کرد و پس از آن پاکستان نیز قصد دارد به آن بپیوندد.
ترامپ هر جا که سفر میکند، رهبری پاکستان را «بزرگ» مینامد و دلیل این امر، چاپلوسی و تملق بیش از حد نخست وزیر پاکستان است. با این حال، نخست وزیر متوجه نیست که چنین چاپلوسی بهای سنگینی خواهد داشت. چگونه دولت پاکستان، که با رأی مردم خود به قدرت رسیده است، میتواند بدون مشورت با مردم یا پارلمان، با لابی صهیونیستی اتحاد تشکیل دهد؟ آیا این برای پاکستان مجاز است؟
پاکستان از این چه چیزی را میخواهد به دست آورد؟ سیاست بیتفاوتی قبلی هنوز بهتر از این سیاست خیانت فعال بود.
انزوای منطقهای و وضعیت غمانگیز پاکستان
وضعیت امروز پاکستان بسیار غمانگیز است. اخیراً جنگی با هند رخ داده و اوضاع همچنان متشنج است. درگیریهای مداوم با افغانستان در مرز دیگر وجود دارد. هر دو مرز عملاً در جنگ هستند. سومین کشور همسایه، ایران، اکنون توسط رسانهها و عناصر تکفیری که تحت نظارت دولت کار میکنند، هدف یک کمپین فرقهای قرار گرفته است. این نیروها عمداً سعی در خراب کردن روابط پاکستان با ایران دارند.
روابط دوستانهای که پاکستان با حمایت از ایران در طول جنگ ایجاد کرده بود، اکنون توسط این گروههای فرقهای نابود شده است. چین، که زمانی شریک قوی پاکستان بود، نیز شروع به بیاعتمادی به آن کرده است. چین با ایالات متحده اختلاف دارد و نزدیکی پاکستان به ایالات متحده طبیعتاً تهدیدی برای این اتحاد است. این خیانت خود پاکستان است، زیرا اکنون هر چهار همسایه خود را از خود بیگانه میکند.
از نظر تاریخی، پاکستان به دلیل وجود بازیگران غیردولتی که در داخل کشور فعالیت میکنند و امور ملی را دستکاری میکنند، همیشه در برابر بیثباتی آسیبپذیر بوده است. از نظر اقتصادی، این سیاست جدید میتواند ضربه جدی به پاکستان وارد کند. با این حال، بزرگترین خطر این است که ترامپ اکنون به پاکستان علاقهمند شده است. وقتی شیطان به شما علاقهمند میشود، به این معنی است که شما کار اشتباهی انجام میدهید – و این یک هشدار جدی است.
ستایش ترامپ برای پاکستان نعمت نیست، بلکه نفرین است. تاکنون هیچ مزیت ملموسی از این اتحاد جدید مشاهده نشده است، در حالی که گروههای مختلف داخلی در پاکستان اوضاع را پیچیدهتر میکنند.
درگیریهای داخلی و هدف قرار دادن فرقهها
تحریک طالبان پاکستان (TTP) با دولت در تضاد است. اخیراً عملیات نظامی علیه تحریک لبیک پاکستان (TLP) در موریدکه انجام شد و اکنون دولت به عنوان بخشی از به اصطلاح “سیاست تعادل” توجه خود را به جامعه شیعیان معطوف کرده است.
اینها چرا از شیعیان میترسند؟ در طول تاریخ پاکستان، شیعیان هرگز در افراطگرایی، شورش یا خشونت علیه دولت شرکت نکردهاند. با این حال، آنها صرفاً برای حفظ حس کاذب تعادل، به عنوان شورشی در نظر گرفته میشوند.
به عنوان مثال، یک روزنامهنگار توسط افراد قبیله خود در یعقوبآباد کشته شد، اما سه شیعه بیگناه دستگیر شدند. چنین سیاستها و رفتارهای دیپلماتیک مخرب هستند – آنها فقط اعتبار و وحدت پاکستان را برای به دست آوردن دوستی ترامپ از بین میبرند.
در طول جنگ با هند، پاکستان به طور مؤثر از سلاحهای چینی استفاده کرد که ترامپ از آن متنفر است، زیرا او میخواهد روابط پاکستان با چین را قطع کند. پاکستان باید از عزت و استقلال خود محافظت کند و اتحاد با صهیونیستها یک ننگ بزرگ است. هر کسی که چنین کاری انجام دهد، خائن به پاکستان، بنیانگذاران و مردم آن است.
پیامدهای دینی و اخلاقی خیانت
سیاست دیرینه پاکستان این بوده است که هرگز رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد. اگر محمد بن سلمان میخواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد، بگذارید این کار را انجام دهد و خودش با عواقب آن روبرو خواهد شد، اما پاکستان نباید این مسیر را دنبال کند.
اگر پاکستان شجاعت حمایت از فلسطین را ندارد، حداقل باید از خیانت به آن خودداری کند. مشارکت در خیانت علیه فلسطین جرم بزرگی است و چنین عملی هرگز خدا و رسولش را راضی نمیکند.
کسانی که مرتکب چنین خیانتی میشوند، نباید به رستگاری در آخرت امیدوار باشند. این عمل از نظر سیاسی و معنوی، لکه سیاهی بر روح ملت باقی خواهد ماند.
