پایه و اساس نظام امامت که توسط امام جعفر صادق (ع) بنا نهاده شده بود، در همان حد باقی ماند و هیچ بنایی بر روی آن ساخته نشد، در حالی که در اهل سنت، کسانی که بعداً آمدند، بناهای عظیمی بر روی پایههایی که توسط علمای بزرگ آنها بنا شده بود، ساختند.
امامت، نام عهد الهی است/ امام صادق (ع) امانتدار عهد الهی است

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾
[ البقرة: 130]
سالروز شهادت امام صادق (ع) را به عموم امت اسلامی، به ویژه پیروان خط ولایت تسلیت عرض میکنم.
امامت، نام عهد الهی است
روزهای شهادت یا ولادت ائمه اطهار، ایام الله محسوب میشوند، هرچند برخی از مؤمنان و بالتبع علمای آنها نیز آنها را فقط به عنوان رسومات گرامی میدارند. و عهدی که باید در این ایام به امامان خود ببندیم، به فراموشی سپرده میشود. خداوند در قرآن کریم امامت را به عنوان عهد و پیمان خود اعلام کرده است. خداوند متعال حضرت ابراهیم را به مقام امامت رساند. وقتی جناب ابراهیم مقام امامت را برای نسل خود درخواست کرد، خداوند در پاسخ، آن را عهد خود اعلام کرد و فرمود: ’’عهد من به ظالمان نمیرسد.‘‘
طبق این آیه، مقام امامت، عهد الهی است که مخصوص فرزندان ابراهیم است، اما تنها کسانی از فرزندان او به آن میرسند که ستمگر نباشند. خداوند ستمگران را از امامت دور کرده و امامت را از نیز ستمگران دور نگه داشته است.
امام صادق (ع) امانتدار عهد الهی است
و سپس در آیه ۱۳۰ سوره بقره آمده است که هر که از راه ابراهیم رویگردانی نشان دهد، فردی سفیه، نادان و احمق است. و سپس فرمود: ’’ما ابراهیم را در این دنیا به امامت و رهبریت برگزیدیم و او در آخرت از صالحان خواهد بود‘‘.
حضرت امام جعفر صادق (ع) شخصیتی از نوادگان حضرت ابراهیم است که با پیروی از روشهای حضرت ابراهیم، امامت را با بنحو احسن به انجام رساند. خداوند امام جعفر صادق را برای رسالتش برگزید و امام با وجود همه مشکلات، این رسالت را به شیوهای والا به انجام رساند.
اوضاع سیاسی زمان امام صادق (ع) و تدوین مکتب جعفری
در جلد دوم اصول کافی، روایتی از سدیر صیرفی از امام صادق (ع) نقل شده است که در آن اشاره میکند که زمان امام صادق (ع) از نظر شرایط اجتماعی و سیاسی با زمان سایر امامان متفاوت بوده است. از آنجا که آخرین دوره حکومت بنیامیه بود و جنبشهای زیادی علیه آنها ظهور کرده بود و نام و پرچم همه این جنبشها به نام اهل بیت (ع) بود، جنبشهای زیادی به ویژه به نام انتقام از قاتلان کربلا پدید آمد. حتی بنیعباس نیز به نام کربلا قیام کردند و با کمک بنیهاشم و فرزندان اهلبیت علیهمالسلام، علیه بنیامیه قیام کردند. و وقتی به قدرت رسیدند، خود اهل بیت علیهم السلام را هدف قرار دادند.
با این حال، این برهه، زمانی بود که امام جعفر صادق (ع) فرصت تدوین مکتب فکری شیعه را داشت. او مبانی عقیدتی تشیع را تثبیت کرد و پایه های فکری نظام امامت را تقویت نمود. به همین دلیل، این مکتب، مکتب جعفری نامیده شد.
مکتب جعفری بر اساس آموزههای پیامبر اکرم (ص) بنیان نهاده شد و از طریق روش اهل بیت (ع) به امام جعفر صادق (ع) رسید و امام رسماً آن را به صورت یک نظام عقیدتی درآورد و سازماندهی کرد.
دلیل تشکیل ندادن حکومت توسط امام صادق (ع) در زمان خودش
سدیر صیرفی در این روایت میگوید که این زمانی بود که جنبشهای سیاسی از هر سو ظهور میکردند و هر کس پرچم جنبش خود را به نام اهل بیت (علیهم السلام) برافراشت. در چنین دورانی، خدمت امام جعفر صادق (ع) رسیدیم و از ایشان پرسیدیم که چرا از هیچ جنبشی حمایت نمیکنند؟ منظور سدیر این بود که چرا امام مانند دیگران نهضتی به راه نمیاندازد و خود را تثبیت نمیکند. امام صادق (ع) پرسیدند آیا سکوت مرا خلاف شرع می دانید؟ سدیر پاسخ داد: ’’در این زمان، پیروان و شیعیان شما بسیارند، در حالی که بنیامیه ضعیف شدهاند و بنیعباس خود را برای تصرف قدرت آماده میکنند. اگر امیرالمؤمنین علی (ع) به اندازه شاگردان شما شاگرد داشت، قیام میکرد.‘‘
امام صادق (ع) از سدیر خواست تا تعداد پیروان امام را تخمین بزند. سدیر پاسخ داد: شاید صد هزار نفر. امام دوباره پرسید و سدیر این تعداد را به دویست هزار نفر افزایش داد و حتی ادعا کرد که نیمی از جهان اسلام از امام پیروی میکنند. امام صادق (ع) سکوت کرد، سپس از سدیر پرسید که آیا با او به چشمه ای در بیرون مدینه می رود؟ سُدیر موافقت کرد و امام دستور داد یک قاطر و یک الاغ بیاورند. وقتی اسبها آماده شدند، سدیر سوار الاغ شد. حضرت فرمود: چرا بر اسب من نشسته ای؟ سدیر گفت: الاغ برای امام مناسب نیست. قاطر بهتره. اما امام صادق (ع) اصرار داشت که الاغ را ترجیح میدهد، بنابراین سدیر سوار بر قاطر شد.
همچنان که راه میرفتند، وقت نماز فرا رسید و سدیر در کنار آبشخوری توقف کرد. امام صادق (ع) فرمود: «اینجا زمین شوره زار و آب شور است، ما اینجا نماز نخواهیم خواند.» سپس حرکت کردند تا به زمینی رسیدند که خاک آن سرخ بود. در آنجا امام پسری را دید که گوسفندان را می چراند. امام به سدیر فرمود: «تو ادعا کردی که من نیمی از دنیا را دارم، اگر پیروانی برابر با این گله گوسفند داشتم، قیام نکردن برایم جایز نبود.» پس از نماز، سدیر گوسفندان را شمرد و دید که هفده گوسفند در گله بیش نیست. امام (ع) تصریح کردند که به دلیل نداشتن یار، امام حتی در مساعدترین شرایط نیز نمیتواند قیام کند.
دلیل عدم دخالت امام (ع) در جریانهای سیاسی
این روایت و روایات مشابه دیگری نقل شده است که پیامهایی از سوی رهبران مختلف شیعه برای رهبری جنبشها به امام (ع) میرسید، که در میان آنها دو رهبر مشهور وجود داشت: یکی ابومسلم خراسانی که رهبر خراسان و مناطق اطراف آن بود و دیگری ابوسلمه کوفی که رهبر کوفه و اطراف آن بود. اینها گروهها یا جنبشهای ضعیفی نبودند، بلکه با تکیه بر قدرت همین افراد، عباسیان موفق به شکست امویان و تصرف تاج و تخت قدرت شده بودند. از این رو، این دو نفر نمایندگان خود را نزد امام (ع) فرستادند. و در روایات آمده است که فرستادگان هر دو، همزمان به امام رسیدند. آن دو خود را معرفی کردند و امام نامههای خوانده نشده را به درون تنور سوزان انداخت. و چون فرستادگان پرسیدند که چون برگردیم چه پاسخ دهیم، امام فرمود: پاسخ این است که نامه های شما بر تنور عرضه شده است.
جریان سوم، به رهبری سادات حسنی، عبدالله بن ابراهیم، پسر عموی امام جعفر صادق (ع) را به عنوان مهدی موعود وارد میدان کرد. ابراهیم نیز از امام (ع) دعوت کرد تا در این حرکت شرکت کند. سادات حسنی و عباسیان جلسهای تشکیل دادند و در آن امام (ع) را نیز دعوت کردند. وقتی امام (ع) وارد مجلس شدند، دیدند عدهای نقاب زده نشستهاند. امام سعی کرد ابراهیم و پسرش عبدالله را متقاعد کند و در نهایت گفت: «شما به دست صفا، رئیس بنی عباس، کشته خواهید شد، پس از این کار دست بردارید.» اما آنها اصرار داشتند که امام (ع) با عبدالله بن ابراهیم بیعت کند. آنها حرف امام (ع) را گوش ندادند و در نهایت هر دو به دست آن نفر کشته شدند.
از سوی دیگر، ابوسلمه که جنبشی قوی در کوفه بود و با همکاری با عباسیان آنها را به موفقیت خوبی رسانده بود، در نهایت توسط همان عباسیان کشته شد.
اینها جنبشهای مسلحانهای بودند که در دوران امام صادق (ع) ظهور کردند و برخی جنبشهای غیرمسلحانه و ایدئولوژیک نیز وجود داشتند که بر اساس آنها چندین گروه قوی به وجود آمدند. امام (ع) از طریق حدیث سدیر صیرفی، طرح کاملی از دوران خود ارائه دادند و دوران هولناکی را که در آن زندگی بسر می کنند، نشان دادند.
تعداد شاگردان مخلص امام صادق (ع)
اغلب گفته میشود که امام صادق چهار هزار شاگرد داشت، از جمله شاگردان مشهوری مانند امام ابوحنیفه. اما این شاگردان کسانی بودند که در طول سی و چهار سال از محضر امام کسب فیض کرده بودند و نه کسانی که به یکباره با این تعداد زیاد برای کسب علم به محضر امام می آمدند. و مطلب دوم این است که اکثر آنها فقط برای این به امام مراجعه کردند که بتوانند با نام امام در موقعیتهای مختلف، سمتهای مختلفی داشته باشند. آنها شاگردان مخلص امام صادق (ع) نبودند. حقیقت همان بود که امام به سدیر صیرفی گفت: اینکه او حتی ۱۷ نفر هم یار نداشته است.
تأسیس پایههای محکم توسط امام صادق (ع) در علوم مختلف
اگرچه این دوران از یک سو دوران جنبشهای سیاسی بود، از سوی دیگر دوره توسعه علمی نیز محسوب میشد. پایههای مکاتب فکری مختلف در حال بنا نهاده شدن بود، ساختارهای ایدئولوژیک مختلفی در حال توسعه بود و همه این کارها در میان اهل سنت در حال انجام بود. در چنین فضایی، امام (ع) بدون دخالت در جریانهای سیاسی، بنیان فکری منظم و پایداری را در حوزههای مختلف علمی در میان شیعیان بنا نهاد.
همانطور که در عصر حاضر، شرکتهای مختلف در سراسر جهان در حال توسعه سیستمهای خود مبتنی بر فناوری مدرنی به نام هوش مصنوعی هستند مثل ChatGPT ،DeepSec و چیز های دیگر. اینها جدیدترین سیستم های هوش مصنوعی هستند که در آینده بر اساس آنها جهان تقسیم بندی خواهد شد و همه با قرار گرفتن تحت یکی از این سیستم ها می توانند در جهان پیشرفت کنند. نسلهای آینده و دوران پیش رو، مال اینها خواهد بود. بنابراین، هر که امروز این سستم را سازماندهی کند، فردا خواهد توانست در جهان حکومت کند.
دوران امام صادق (ع) نیز دوران مشابهی بود که همه به نظام سازی مشغول بودند. اگر امام صادق (ع) در جریانات سیاسی قرار میگرفت و به این نظامسازی توجه نمیکرد، امروز نام و نشان تشیع باقی نمیماند، زیرا نظامی که شیعه را تا امروز زنده نگه داشته و شیعه توانسته با سر بلند در دنیا زندگی کند، حاصل زحمات امام جعفر صادق (ع) است.
تدوین نظام امامت توسط امام صادق (ع)
امام جعفر صادق (ع) نظام امامت را تدوین، فقه جعفری را سازماندهی و عقاید شیعه را تثبیت کرد که تا به امروز تشیع بر اساس آن استوار است. اما سوال اینجاست که وقتی امام جعفر صادق (ع) پایه و اساس نظام امامت را بنا نهادند، باید سایر ائمه اطهار که پس از ایشان آمدند، بر این پایه ساختمان سازی می کردند. اما از آنجا که عباسیان پس از به قدرت رسیدن، بیش از بنیامیه به آزار و اذیت امامان اهل بیت علیهم السلام پرداختند، ائمه فرصتی برای این کار پیدا نکردند. در دوران بنیامیه، ائمه طاهرین حداقل در خانههای خود آزاد بودند، اما عباسیان به آنها اجازه نمیدادند که حتی در خانههای خود نیز آزاد باشند، بلکه با ترفندهای مختلف آنها را در خانههایشان زندانی میکردند.
بنابراین، پایه و اساس نظام امامت که توسط امام جعفر صادق (ع) بنا نهاده شده بود، در همان حد باقی ماند و هیچ بنایی بر روی آن ساخته نشد، در حالی که در اهل سنت، کسانی که بعداً آمدند، بناهای عظیمی بر روی پایههایی که توسط علمای بزرگ آنها بنا شده بود، ساختند.
به مرحله اجرا درآوردن نظام امامت توسط امام خمینی (ره)
امروز که ما تاریخ هزار و چهارصد ساله خودمان را مطالعه میکنیم، اولین کسی که بر اساس نظام امامتی که امام صادق (ع) تأسیس کرده بود، بنایی بنا کرد، امام خمینی (ره) بود. قرنها بعد، فقیهی ظهور کرد که این نظام امامت را اجرا کرد، در حالی که هیچ فقیه و مجتهد دیگری، حتی شاگردان خود امام صادق (ع) نیز قادر به انجام این کار نبودند.
دلیل این کار چه بود؟ دلیلش واضح است. امامت، نام عهد الهی است و انسان باید خود را به پایبندی به این عهد متعهد کند. اما این اتفاق نیفتاد. مردم با نظام امامت موافق نبودند. در نتیجه، امام جعفر صادق (ع) مجبور شد بگوید که تعداد اصحاب من حتی ۱۷ نفر هم نیست، یعنی منظور این نیست که ده یا پانزده نفر هستند، بلکه منظور این است که حتی یک نفر هم وجود ندارد. مردم برای مدرک تحصیلی پیش امام میآمدند و برای شغل پیش دیگران میرفتند. تاریخ پر از این فراز و نشیبهاست. و بشریت گرفتار بحرانها، با مشکلات بسیاری روبروست.
نقش امامان معصوم (ع) در بحرانهای سخت
امروز کشور ما در بحران است و در این بحران ها مردم از نظر روحی و روانی تحت فشار و ناامید هستند. جامعهای که در آن ناامیدی گسترش یابد، نابود میشود و شکست میخورد. زیرا ناامیدی فقط یک احساس نیست، بلکه یک بیماری است که مانند سرطان، تمام تواناییهای فرد را از او میگیرد و بلندپروازیهایش را در هم میشکند. اما در این شرایط بحرانی، اگر رهبری ملت خود را سازماندهی کند و آن را در بحرانها هدایت کند، آن ملت و این رهبر هرگز شکست نخواهند خورد. عصر امامان نیز دوران بحران های شدید بود، اما امامان طاهرین با مهارت فراوان، امت خود را از بحران ها به سلامت بیرون آوردند. پس از آن، این ملت هرگز در هیچ بحرانی شکست نخورد.
تاریخ گواه است که اگر ملتی در جهان بیشترین بحرانها را متحمل شده باشد، آن ملت شیعه است. چه در دوران بنیامیه، چه در دوران بنیعباس و چه در دوران سلاطین بعد از آنها، شیعیان بیشترین مشکلات را متحمل شدند. اما این ملت هرگز تسلیم نشد و عقبنشینی نکرد، بلکه در هر زمینهای در خط مقدم باقی ماند. زیرا رهبران آنها واقعاً راهنما بودند، نه راهزن. آنها ملت خود را در مواجهه با بحرانها غارت نکردند. بلکه، آنها را تشویق کردند و باعث شدند که این ملت بر هر مانعی غلبه کنند.
ملتی که بیرغبت باشد، مانند حشرات پراکنده میشود
خلأ روانی که امروز باید پر کنیم، خلأ امید، آرزو و رغبت است. قاضی سرنوشت از ازل مقدر کرده است که ملتی بیعلاقه مانند حشرات پراکنده و نابود خواهد شد، زیرا هیچ میلی به انجام کاری ندارد، هیچ هدفی ندارد و حتی اگر هدفی داشته باشد، هیچ قصد، انگیزه یا محرکی برای رسیدن به آن ندارد. وقتی تگرگ روی سرشان میبارد، در لانهها و سوراخها پناه میگیرند.
ملت بیعلاقه، مانند گله گوسفند
همین بی رغبتی بود که مانع از آن شد که ما بنای نظام امامت را بنا کنیم. وقتی بیرغبتی در میان یک ملت حاکم شود، آن ملت مانند گله گوسفند میشود. گله به هر چراگاهی که چوپان هدایتش کند، میرود. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: ’’أتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح‘‘، این گله شروع به دنبال کردن هر صدایی میکند و با هر بادی به سمت آن کشیده میشود. اگر گله گرسنهای جایی سبزه ببیند، دور و برش نگاه نمی کند، نه از حرام میترسد و نه به حلال اهمیت میدهد. نه چوپان را خواهد دید، نه به راه اهمیت خواهد داد و نه راهنما را خواهد دید. فقط به علوفه نگاه می کند. اگر هر حزب سیاسی، هر مستبدی به این گله فقط علوفه نشان دهد و درِ چراگاه را باز کند، تمام گله وارد آنجا خواهد شد.
دلیل این امر چیست؟ دلیلش بیمیلی است. این ملت هیچ کاری را با میل خودش انجام نمی دهد. بنابراین، او از این مشکلات رنج می برد. این همان چیزی است که قرآن کریم در آیه ۱۳۰ سوره بقره اعلام میکند: هر که نسبت به روشها، نظام و سیستم ابراهیم ابراز بیرغبتی کرد، هر که از راه و روش ابراهیم منزجر شد، خود را سفیه و نادان کرد. کسی که میل و رغبت ندارد، نادان است و کسی که میل و رغبت دارد، فقیه میشود. فقیه یعنی کسی که عاقل است، فهم دینی دارد و به اعماق دین پی میبرد.
نتیجهی بی رغبتی از راه ابراهیم، حماقت است
این ابراهیم کیست و ملت ابراهیم، یعنی راه و روش ابراهیم چیست؟ ابراهیم کسی است که خداوند او را پیشوا و امام قرار داد. و راه و روش او تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفوس است که در آیات قبل توضیح داده شده است. پس هر که از این راه اظهار بیزاری کند، نادان و سفیه خواهد شد و هر که به این راه علاقه نشان دهد، فقیه و خردمند خواهد گشت.
هر مقام و منزلتی که خداوند برای انسان قرار داده، آن را بر اساس میل و رغبت قرار داده است. خداوند به همه انسانها، نعمتهای مادی عطا کرده است، اما مقامات معنوی تنها به دلیل میل و رغبت انسانها به آنها داده شده است. خداوند حکیم است و دادن چیزی به کسی که نمیخواهد، خلاف حکمت اوست. این مسئولیت محققان و روشنفکران است که در ملت خود علاقه ایجاد کنند. امروز مطلقاً هیچ علاقهای در جامعه شیعه نسبت به نظام امامت وجود ندارد. چند عالم شیعه در کشورشان روی این موضوع کار میکنند؟
رغبت به چه چیزی گفته میشود؟
چه چیزی را میل و رغبت مینامند؟ راغب اصفهانی (رحمه الله) رغبت را به معنای خواهش وسیع و گسترده تفسیر کرده است. وادی رغیب به معنای دره وسیع است. درهای که وسعت و گنجایش زیادی برای جای دادن دارد. اگر انسانی به اندازه یک مورچه خواهش و طلب داشته باشد، این طمع است، نه رغبت. رغبت، میلی بسیار گسترده و شدید در درون انسان است. خواسته ای که در آن گرایش و کشش به سوی مطلوب وجود دارد. یک جاذبه قوی برای مورد نظر وجود دارد. و باید برای رسیدن به آن، سخت تلاش کرد.
تأکید امام زمان (ع) بر دعا برای توفیق رغبت
در دعایی که امام زمان به پیروان خود آموخته است، بر درخواست چنین رغبتی از خداوند تأکید کرده است؛ اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ،……… وَتَفَضَّلْ عَلىٰ عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصِيحَةِ، وَعَلَى الْمُتَعَلِّمِينَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ، خدایا، توفیق طاعت و دوری از معصیت را به ما عطا فرما. علما را به زهد و اندرز عطا کن و متعلمین را مجاهدت و رغبت عطا کن. مجاهدت فقط به معنای تلاش و کوشش نیست، بلکه به کارگیری تمام انرژی و توان هست. و دومین چیزی که دانشآموزان به آن نیاز دارند، شور و شوق است. یک دانشآموز میتواند بدون هیچ اشتیاقی در امتحان قبول شود، مدرک بگیرد و شغلی پیدا کند، اما نمیتواند شایستهی نظام الهی شود.
تنها دانشآموزی که رغبت وسیع و آرزوی رسیدن به مقام والا را دارد، میتواند شایستهی نظام الهی شود.
دومین دعایی که امام زمان (عج) ما را به خواندن آن ترغیب کرده است، دعای افتتاح است. بخش پایانی دعای افتتاح شامل دعایی برای ایجاد رغبت به ’’دولت کریمه ‘‘ است. اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ. برای توفیق رغبت دعا کنید تابتوانید نظام امامت را برقراری کنید. این سیستم نمیتواند برقرار شود مگر اینکه شما آرزوی آن را در خود پرورش دهید. نظام امامت به خاطر بیتفاوتی شما معطل مانده است. امام به خاطر بی رغبتی شما غایب است. و به خاطر بی رغبتی شما، طاغوت بر مسند امام نشسته است.
بیمیلی بیشتر در میان علما نسبت به عموم مردم
مردم را کنار بگذارید خود علما را بررسی کنید. چه تعداد از علما هستند که به تأسیس نظام امامت علاقه دارند؟ شما میتوانید پیش علما بنشینید، به صحبتهایشان گوش دهید، کتابهایشان را مطالعه کنید، آنها هیچ جذابیتی در هیچ کجای آنها نخواهید دید. بنابراین، چگونه ملتی که علمایش بیعلاقه هستند، میتواند علاقه ایجاد کند؟ به همین دلیل، امام (ع) تأکید میکنند که از خداوند، توفیق رغبت را بخواهیم.
بیمیلی مردم و قیام نکردن امام صادق
در زمان امام صادق (ع) نیز اوضاع بر همین منوال بود. مردم هیچ تمایلی به برقراری نظام امامت نداشتند. مردم با عناوین مختلف جنبشهای سیاسی راه انداختند، چون به این جنبشها علاقهمند بودند، اما هیچ علاقهای به نظام امامت نداشتند. به همین دلیل، امام از اینکه حتی ۱۷ نفر که بتواند به آنها تکیه کند نداشت، ابراز تاسف کرد. خیلیها هستند که بر امامان گریه میکنند، از امام علی (ع) گرفته تا امام حسن عسکری (ع)، در زمان آنها هم وجود داشتند و در زمان ما نیز وجود دارند، اما کسی نیست که بتواند رسالت ائمه، رسالت امام علی و آرمان امام صادق (ع) را به انجام برساند. چون هیچ علاقه ای به این کار وجود ندارد.
به جای گریه از روی حسرت، از روی رغبت گریه کن
گریه شوق یک چیز است و فریاد حسرت چیز دیگری. علت اینکه دولت کریمه و نظام امامت تا به امروز برقرار نشده، این است که ما در طول زندگی خود همچنان از روی حسرت فریاد می زنیم که ای کاش در کربلا بودیم و این کار را می کردیم، ای کاش در کوفه بودیم و آن کار را می کردیم. کاش اگر من در فلان جا بودم، میتوانستم این کار را انجام دهم. این گریه، گریهی پشیمانی است. فریاد رغبت این است که امروز هر جا که هستید برای امام چه کار می کنید؟ آیا امام زمان (عج) امروز به شما نیاز ندارد؟ چقدر برای پیشبرد رسالت امام زمان (عج) شور و شوق دارید؟ امام زمان باید با کمک شما یک دولت کریمانه برقرار کند، اما وقتی هیچ میلی به این نظام در درون نباشد، شما فقط مینشینید و از روی حسرت گریه میکنید و نمیتوانید کار دیگری انجام دهید. بنابراین، نیاز است که از گریه کردن از روی حسرت دست برداریم و به جای آن از روی اشتیاق و رغبت گریه کنیم.