در عصر حاضر، هر کس که به ظاهر عالم باشد، ادعای حق جمعآوری و توزیع خمس را دارد. این به این دلیل است که هیچ کس به معیارهای دینی پایبند نیست. بسیاری از کسانی که این اموال را جمعآوری میکنند، استدلالهای خودساخته نیز برای توجیه اعمال خود ارائه میدهند.
لزوم تقوا در امور مالی/ گفتگوی غالی با امام رضا (ع)

حجت الاسلام و المسلمین استاد سید جواد نقوی
مدیر جامعه عروة الوثقیٰ لاهور
مسجد بیت العتیق
لاهور، پاکستان
خطبات نماز جمعه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
خطبه ۱: لزوم تقوا در امور مالی
خطبه ۲: گفتگوی غالی با امام رضا (ع)
خداوند متعال وجود انسان را از مرحله مادی آغاز کرد و با کمال بخشیدن به او، او را به سطح غیرمادی رساند. وقتی زندگی انسان با مادیات آغاز میشود، نیازهای ابتدایی او نیز مادی خواهد بود. خداوند متعال این نیازهای مادی را به صورت یک نظام در اختیار انسان قرار داده است. برای اینکه از نیازهای مادی به درستی استفاده شود، خداوند یک نظام تشریعی ایجاد کرده است. در نظام تکوینی، خداوند نیازهای مادی را برای انسان ایجاد کرده و آنها را در اختیار انسان قرار داده است و از طریق نظام تشریعی، در درون این نیازهای مادی نظم و ترتیب ایجاد کرده است تا این گونه نشود که این نیازهای مادی به دست برخی از افراد برسد و بقیه از آنها محروم شوند. بنابراین، برای حفظ این نظم و ترتیب، شریعت یک نظام اقتصادی ایجاد کرده و تقوا را برای محافظت از آن حفظ کرده است. یعنی اقتصاد انسان باید در محدوده تقوا باقی بماند. این نوع خاصی از تقوا است که به امور مادی و مالی اختصاص دارد.
منابع درآمد مشروع
خداوند منابع درآمد مشروع مختلفی را برای بشر فراهم کرده است که عمدتاً میتوان آنها را به کشاورزی، تجارت، صنعت و خدمات طبقهبندی کرد. همه این زمینهها نیاز به کار و تلاش سخت دارند. با این حال، نوع دیگری از درآمد وجود دارد که از طریق این چهار روش سنتی به دست نمیآید. آن به عنوان غنیمت شناخته میشود – نوعی سود که بدون قصد قبلی یا تلاش هدفمند به دست میآید، مانند یافتن گنج در زمین هنگام حفر چاه یا به دست آوردن تجهیزات جنگی از یک ارتش شکست خورده.
معنی و مفهوم غنیمت
اصطلاح غنیمت از کلمه غنم گرفته شده است که به معنی چهارپایان است. در دوران باستان، چهارپایان دارایی اصلی مردم بودند. قبل از اسلام، وقتی قبیلهای قبیله دیگری را در جنگ شکست میداد، فاتحان جنگ، چهارپایان و سایر منابع را تصاحب میکردند. این نوع ثروت، غنیمت (غنیمت جنگی) نامیده میشود. و بعدها شامل هر سودی که از طریق جنگ به دست میآمد، از جمله سلاح و سایر اشیاء قیمتی، میشد. قرآن از اصطلاح غنیمت برای چنین سودهایی استفاده میکند و فقه اسلامی نیز آن را برای هر ثروت اضافی که بدون هیچ تلاش خاصی به دست میآید، به کار میبرد.
چه کسی مستحق غنیمت است؟
در کل داراییهای یک شخص، بخش قابل توجهی به غنیمت تعلق داشت، یعنی ثروتی که مستقیماً از طریق کار و تلاش به دست نیامده است. چنین ثروتی، طبق آموزههای اسلامی، متعلق به حکومت اسلامی است. توزیع آن در یک حکومت اسلامی طبق راهنماییهای اسلامی بر عهده حاکم اسلامی است. از آنجایی که این اموال، اموال خداوند محسوب میشود، باید توسط نماینده منصوب خداوند استفاده شود. در دورههایی که حکومت اسلامی وجود نداشته، مانند دوران امامان که حکومت به دست آنها نبود، اما امامان بر غنائم کنترول داشتهاند. پس از دوران امامان، قرار بود نمایندگان آنها این اموال را مدیریت کنند، اما این سیستم در نهایت فروپاشید.
عدم وجود حکومت اسلامی و تکلیف اموال خمس
در عصر حاضر، هر کس که به ظاهر عالم باشد، ادعای حق جمعآوری و توزیع خمس را دارد. این به این دلیل است که هیچ کس به معیارهای دینی پایبند نیست. بسیاری از کسانی که این اموال را جمعآوری میکنند، استدلالهای خودساخته نیز برای توجیه اعمال خود ارائه میدهند. در غیاب یک حکومت اسلامی الهی، احکام دینی جایگزین وجود دارد که مشخص میکند چنین اموال کجا و چگونه باید خرج شود. این مسئولیتها بر عهده علمای معتبر و در برخی موارد بر عهده خود مؤمنان است.
این موضوع نیاز به تحلیل عمیقتری در مورد مالکیت و توزیع اموال خمس دارد. با این حال، به طور خلاصه، غنایم نوع متمایزی از اموال هستند که قرآن در مورد استفاده از آن راهنماییهای روشنی ارائه داده و بر تقوا در این زمینه تأکید کرده است. دلیل این امر این است که برخی چیزها همیشه در معرض خطر فساد هستند و اموال همیشه و بیشتر در معرض خطر است. ثروت یک جذابیت جهانی دارد. مردم نه تنها آنچه را که متعلق به خودشان است میخواهند، بلکه سعی میکنند آنچه را که متعلق به خودشان نیست نیز به دست آورند.
زنان نیز مانند ثروت ناامن هستند
دومین چیزی که پس از مال ناامن است، طبق قرآن، زنان هستند، به خصوص وقتی که به خواستههای مردان مربوط میشود. زنان به طور طبیعی برای مردان جذاب هستند، بنابراین قرآن گامهایی برای محافظت از آنها برداشته است. قرآن همچنین تقوای ویژهای را برای محافظت از آنها اعلام کرده است.
همچنین به زنان دستور داده شده است که خود را از نگاه نامناسب مردان محافظت کنند. با این حال، در عصر دیجیتال امروز، بسیاری از زنان ناآگاهانه در معرض دید قرار گرفتهاند. تلفنهای همراه، رسانههای اجتماعی و نرمافزارهای شبکههای اجتماعی دسترسی به زنان را بسیار آسان کردهاند. بنابراین، سیستم محافظت خداوند هم مال و هم زنان را پوشش میدهد.
روش صحیح محافظت از اموال
حفاظت از اموال باید مطابق سیستم الهی باشد که خداوند برای محافظت از آن مقرر کرده است. انسانها از منابع جمعی، ثروتهای به ارث رسیده و ثروتهای متعلق به حکومت اسلامی سوءاستفاده کردهاند و در نتیجه، ثروت، انسانها را به تباهی کشانده است. این یک سوال عمیق را مطرح میکند: آیا انسان ثروت بیشتری را هدر داده است یا ثروت آدمهای بیشتری را تباه کرده است؟ اگرچه گفته میشود که انسان مال را به باد داده است، اما در واقع مال انسان را تباه کرده است. اصل اساسی تقوا در مال، محافظت از خود در برابر ماهیت مخرب مال است. انسان شریف کسی است که خود را از حملات مال و ثروت و فساد آن حفظ کند.
تلاش برای پوشاندن نقاط ضعف مالی
امیر المؤمنین علی (ع) والاترین کسی است که خود را از حملات دنیا و ثروت حفظ کرد. متأسفانه امروزه برخی از علما به جای ترویج حقایق، از تواناییهای علمی خود برای توجیه اعمال نادرست خود، به ویژه سوءاستفاده از مال نامشروع، استفاده میکنند. آنها در امور مالی تقوا ندارند و سعی میکنند نقاط ضعف مالی خود را از طریق اعمال عبادی یا سایر مناسک دینی بپوشانند تا مردم آنها را در این زمینه پرهیزکارتر و متقیتر ببینند.
شرایط استفاده از غنیمت در قرآن
این موضوع در سوره انفال، آیه ۶۹ قرآن کریم ذکر شده است که پیام مهمی در مورد استفاده صحیح از چنین اموال است.
فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالًا طَيِّبًا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ {69}
شما مجاز به خوردن آنچه به عنوان غنیمت به دستتان رسیده است هستید، اما دو شرط دارد: اول اینکه حلال باشد و دوم اینکه طیب باشد. این دو مفهوم متفاوت هستند. طیب و طاهر مترادف نیستند، بلکه به چیزی اشاره دارند که قابلیتهای درونی انسان را توسعه میدهد.
تفاوت بین تزکیه و طهارت
به عنوان مثال، کلمه طهارت که همه آن را مترادف با تزکیه دانستهاند، در حالی که از نظر معنا هیچ ارتباطی بین طهارت و تزکیه وجود ندارد، تزکیه از زکات و طهارت از طهر گرفته شده است. تطهیر به معنای زدودن ناپاکی است و زکات به معنای پرورش دادن بذر است. اینکه چگونه این دو با هم مخلوط شدهاند، خود جای تعجب دارد. همانطور که شهید مطهری تا زمان شهادتش مدام در تعجب بود که چگونه علما معنای تقوا را به ترس و پرهیز تغییر دادهاند، در حالی که تقوا به معنای محافظت است. به همین ترتیب، زکات فقط به معنای برداشتن بخشی از مال نیست. بلکه به معنای پرورش و توسعه است. کنار گذاشتن بخشی از مال، زکات نامیده میشود که اصطلاحی فقهی است، نه اصطلاحی قرآنی. قرآن از کلمه «إیتاء الزکات» استفاده میکند که به معنای آوردن زکات است، نه دادن زکات. یعنی افزایش و توسعه سرمایه اولیهای که خداوند داده است. چه مال، چه فرزند یا شخصیت، تا رشد و شکوفایی یابد.
منظور از حلال و طیب چیست؟
در این چارچوب، زکات فقط به چیزهایی اطلاق میشود که ظرفیت ذاتی رشد دارند. این معنای ظریف اصطلاحات قرآنی اغلب محدود یا تحریف شده است. به عنوان مثال، تقوا و طیب اغلب به تفاسیر سطحی تقلیل یافتهاند. حلال به چیزی اطلاق میشود که مجاز و بیقید و شرط است، در حالی که طیب به چیزی اطلاق میشود که نتایج مثبتی به بار میآورد و رشد معنوی و اخلاقی را افزایش میدهد.
حکم قرآن در مورد غنایم
بنابراین، وقتی غنایم، یعنی ثروت ملی، به دست شما میرسد، ابتدا باید آن را بررسی کنید و ازحلال بودن آن را مطمئن شوید، به این معنی که هیچ ممنوعیت یا محدودیت مذهبی در استفاده از آن وجود نداشته باشد. سپس، باید ارزیابی کنید که آیا طیب است، به این معنی که آیا به توسعه تواناییهای درونی و معنوی شما کمک خواهد کرد؟
این داستان به ویژه با آیهای از قرآن که پس از جنگ بدر نازل شد، مرتبط است، جایی که مسلمانان به پیروزی معجزهآسایی دست یافتند. حدود هفتاد اسیر گرفته شد. به جز امام علی (ع)، اکثر مسلمانان برای منافع مالی اسیر میگرفتند. از آنجایی که قبل از اسلام رسم بود که اگر افراد دشمن در جنگ اسیر میشدند، دشمن برای آزادی آنها پول میداد، بنابراین، از روی طمع، مسلمانان به جای کشتن دشمنان در جنگ بدر، سعی میکردند اسیر بگیرند. اما امام علی (ع) هیچ اسیری نگرفت و هر کسی را که جلو میآمد به جهنم میفرستاد.
با وجود این پیروزی که خداوند به آنها عطا کرد، بسیاری از مردم سعی کردند از او سوءاستفاده مادی کنند. آنها به قصد گرفتن فدیه اسیر میگرفتند. وقتی رسول خدا (ص) دستور داد که همه اسیران به جز دو نفر آزاد شوند، این امر باعث نگرانی در میان اصحاب شد، زیرا آنها انتظار پاداش مالی داشتند. سپس آیهای نازل شد که بیان میکرد پیامبر حق ندارد تا زمانی که اسلام به طور کامل مستقر نشده است، اسیر بگیرد. هدف از جنگ منافع مادی نبود، بلکه تأسیس دولت اسلامی بود.
با این حال، از آنجایی که اسیران قبلاً اسیر شده بودند، خداوند متعال استفاده از پول فدیه را به شرط حلال و طیب بودن آن مجاز دانست. با این حال، قرآن به آنها یادآوری کرد که این هدف جنگ نبود. این اولین جنگی بود که مسلمانان در آن غنیمت به دست آورده بودند و بسیاری از رسیدن ناگهانی ثروت به امید بهبود زندگی خود هیجانزده بودند. بنابراین، هنگامی که استفاده از آن مجاز شد، خداوند بر اهمیت مال و همچنین تقوا تأکید کرد.
پیام عمیق این آیه به این واقعه خاص اسیران بدر یا غنیمت محدود نمیشود. بلکه یک اصل جهانی را برای محافظت از خود در برابر فساد مالی بیان میکند. لذا سعی کنید تقوا را در رفتار خود با مال و ثروت تجسم دهید – امام علی (ع) میفرماید: دنیا هر روز با ظاهری جدید به سراغ من میآید و سعی میکند مرا فریب دهد، اما من میگویم: برو دیگری را فریب ده، زیرا تو در فریب دادن من موفق نخواهی شد.
خطبه ۲
عوامل خطرات مهلک در آموزههای امیرالمؤمنین
از جمله ابزارهایی که خداوند برای حفظ تقوا در اختیار انسان قرار داده است، بزرگترین ابزارها اهل بیت (ع) و به ویژه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) هستند. آموزههای امیرالمؤمنین (ع) بر محور تقوا است. امام علی (ع) نظام تقوا را پایهگذاری و در زندگی خود پیاده کرد، بنابراین او مظهر تقوا است. بنابراین، در پرتو آموزههای امیرالمؤمنین، انسان لزوماً با گرفتار شدن در خطرات مهلک، هلاک نمیشود، بلکه ممکن است در جاهایی که انتظار نجات داشت، هلاک شود. لذا او فرمود:
وَ قَالَ عليه السلام: هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ
دو دسته از مردم به خاطر من هلاک و نابود میشوند: کسی که درمورد من غلو می کند و کسی که با من دشمنی میکند.
مبارزه امامان با غالیان
از امام علی (ع) تا آخرین امام (ع)، همه پیوسته و به شدت با غلو مخالفت کردهاند و گاهی اوقات شدیدتر از مخالفت با ظالمان با غالیان برخورد میکردند. آنها به ویژه به جامعه شیعه دستور میدادند که خود را از غلو دور نگه دارند.
امام رضا (ع) بارها بر این موضوع تأکید کردند، همانطور که در فصل دهم بحارالانوار، جلد ۲۵ نقل شده است. در این فصل امام (ع) میفرماید: «خداوندا! ما را بر صراط مستقیم قرار بده، که راه کسانی است که نعمتهای تو شامل حالشان شده است، نه راه کسانی که مورد غضب تو قرار گرفتهاند یا گمراه شدهاند.» امام علی (ع) فرمود که خداوند متعال به ما دستور داده است که راهی را که راه پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان است، دنبال کنیم. و به خدا پناه ببریم از راه کسانی که خشم خدا بر آنها نازل شده است و گمراهانند، و آنها یهودیان هستند، و بدتر از آنها کسانی هستند که خدا آنها را لعنت کرده و خدا بر آنها خشم گرفته است. «ضالین» کسانی هستند که در دین غلو کردند، و آنها مسیحیان هستند. سپس امیرالمؤمنین (ع) فرمود: هر که خدای متعال را انکار کند، او نیز مغضوب و گمراه است. امام رضا (ع) افزود که هر که امیرالمؤمنین علی (ع) را از مقام عبودیت به مقام الوهیت ارتقا دهد، او نیز مغضوب و گمراه است. سپس فرمود: خود امیرالمؤمنین (ع) فرموده است: «ما را از عبودیت فراتر نبرید.» توصیف هر فضیلتی در شأن ما با قرار دادن ما در سطح بندگی صحیح است. ما را بندگان خدا دانسته، اگر بخواهید فضایل ما را بشمارید، نمیتوانید آنها را بشمارید. اما در مورد ما غلو نکنید، همانطور که مسیحیان در مورد عیسی مسیح غلو کردند. من از غلوکنندگان بیزارم.
لجبازی غالی با امام رضا(ع) در مورد خدا بودن امام علی(ع)
هنگام نقل این روایت، شخصی از میان جماعت برخاست و به امام رضا (ع) گفت: ’’ای پسر رسول! صفات خداوند را برای ما بیان کن. زیرا در میان ما کسانی هستند که خداوند را به چیز دیگری توصیف میکنند و صفات خداوند را با صفات امامان در هم میآمیزند، پس صفات خداوند را برای ما بیان کن.‘‘
امام رضا (ع) پاسخ داد: ’’هر کس خداوند را با مخلوقاتش مقایسه کند، در تمام عمرش گمراه خواهد ماند و هرگز راه درست را نخواهد یافت. چنین شخصی هر چه بگوید، همیشه اشتباه خواهد بود.‘‘
سپس امام افزود: ’’من خداوند را همانطور که خودش خودش را توصیف کرده است، توصیف خواهم کرد. اگرچه او را با چشمان خود ندیدهام. خداوند هیچ شکل فیزیکی ندارد، با قوای فیزیکی ما قابل حس نیست و با هیچ یک از مخلوقاتش قابل مقایسه نیست. او با نشانههایش شناخته میشود.‘‘
من یک بار به یکی از اساتید مدرسه خودم گفتم که بیشتر کتابهای مربوط به عقاید برای رد ملحدان یا منکران خداوند نوشته شدهاند. این کتابها سعی در اثبات وجود خدا برای منکران دارند و به دانشآموزان مؤمن آموزش داده میشوند که به آنها گفته میشود فرض کنند خدایی وجود ندارد و سپس خدا از طریق استدلال برای آنها اثبات میشود. این اشتباه است. من به ایشان توصیه کردم که برنامه درسی عقاید را به گونهای تنظیم کند که قرآن بیان کرده است. قرآن خدا را از طریق نشانههایش معرفی میکند، نه از طریق استدلالهای فلسفی. امام رضا (ع) فرمود: ’’خدا دور است، اما از خلقت جدا نیست. او در همه چیز حضور دارد، اما مخلوط نیست، همانطور که قرآن میگوید خدا قیوم است، به این معنی که همه چیز به او وابسته است. شما سعی میکنید مومنان اولا منکر شوند بعد برای آنها خدا را اثبات کنید. برای چنین بحثهایی باید اولا مومنین مباحث فلسفی تسلط داشته باشند. خداوند متعال در قرآن میگوید که خدا را از طریق نشانههایی که در درون خود و در جهان وجود دارد بشناسید، نه از طریق استدلالهای فلسفی.
شناخت خدا در حدیث امام رضا (ع)
امام در ادامه فرمودند: ’’مخلوق تا جایی که خدا را میشناسد، از او اطاعت میکند و کسی که او را نمیشناسد، از او فراتر میرود. او نزدیک است اما محدود نیست، دور است اما غایب نیست، حاضر است، بدون شباهت، واحد است و تقسیمناپذیر. او با نشانههایش شناخته میشود و خدایی جز او نیست.‘‘
در این هنگام، همان شخص دوباره برخاست و گفت: ’’ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما. من دوستی دارم که ادعا میکند تمام صفاتی که شما توصیف کردید برای علی صادق است، پس او خداست.‘‘
با شنیدن این حرف، امام رضا (ع) شروع به لرزیدن کرد و عرق از صورتش جاری شد. او گفت: ’’منزه است خداوند، او از ادعاهای این کافران بسیار برتر است! آیا نمیدانی که علی (ع) مانند همه غذا میخورد، مانند همه آب مینوشید. آیا علی ازدواج نمیکرد؟ او مانند همه انسانها زندگی میکرد و در برابر خدا فروتن بود و برای او سجده میکرد. آیا خدا غذا میخورد، آب مینوشد، ازدواج میکند؟ پس این صفات در تک تک شما یافت میشود، پس آیا همه شما خدا شدهاید؟ زیرا همه این صفات در همه شما یافت میشود.‘‘
استدلال غالی برای خدا بودن امام علی
باوجود این استدال امام، آن مرد لجوج قانع نشد و از پذیرش حقیقت امتناع ورزید. و گفت: درست است که صفاتی که شما ذکر کردید در علی وجود داشت، اما معجزاتی که علی نشان داده است را کسی جز خدا نمیتواند نشان دهد، بنابراین این معجزات گواه خدا بودن اوست. خداوند خود را به شکل علی آشکار کرد تا شناخت خود را برای مردم آسانتر کند.
امام تصریح کرد: ’’این معجزات را خداوند به بندگان برگزیدهاش عطا کرده است تا گواه رسالت الهی آنها باشد، نه گواه الوهیت.‘‘
این روایت در خطبه بعدی ادامه خواهد یافت چون طولانی است. باشد که خداوند ما را از چنین فتنههای خطرناکی محافظت کند و به ما توانایی پوشیدن لباس تقوا عطا فرماید.