این فرقان و قدرت تشخیص از کجا به دست می آید؟ در جامعه ما، نیاز به قدرت تشخیص حتی به رسمیت شناخته نشده است. افراد برخی فرقهها، هر روحانی فرقه خود را ستایش میکنند، حتی اگر آن روحانی فاسد، فریبکار، فرقهگرا یا منحرف باشد. بدون معیار فرقان، ما هیچ معیاری برای تشخیص خوب و بد نداریم.
فرقان، نتیجه تقوا است؛ توانایی تشخیص حق و باطل توسط جامعه امر ضروری است

حجت الاسلام و المسلمین استاد سید جواد نقوی
مدیر جامعه عروة الوثقیٰ لاهور
مسجد بیت العتیق
لاهور، پاکستان
خطبات نماز جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
خطبه ۱: فرقان، نتیجه تقوا است؛ توانایی تشخیص حق و باطل توسط جامعه امر ضروری است
خطبه ۲: سجده حاکمان مسلمان بر آستان ستمگران
اگر نظام دنیا و آخرت را بفهمیم، به اهمیت تقوا پی خواهیم برد. ما در مورد تقوا خیلی سهل انگاریم و آن را یک چیز اضافی و زینت می دانیم. اگر محقق شود، خیلی خوب است، اما اگر محقق نشود، سیستم به کار خود ادامه خواهد داد. درست همانطور که بعضیها خانههایشان را تزئین میکنند، بعضیها هم فقط یک خانه ساده میسازند و در آن زندگی میکنند. و به زینت و آرایش توجهی ندارند. فرقی نمیکند محل سکونت چه باشد. زندگی می گذرد حتی اگر خانه آراسته نباشد. تقوا زینت نیست که اگر حاصل نشد، مهم نیست. این یک سوءتفاهم در مورد تقوا است. به همین دلیل، ما در برخورد با تقوا بسیار سهلانگارانه عمل میکنیم و آنطور که شایسته است به آن اهمیت نمیدهیم.
فرقان نتیجه تقوا است
اگر تقوا هیچ نتیجه دیگری نداشته باشد، همین یک نتیجه کافی است، همانطور که در آیه ۲۹ سوره انفال آمده است. همین یک نتیجه برای اهمیت تقوا کافی است، در حالی که تقوا پایه و اساس زندگی دنیوی و اخروی است؛
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
’’ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا بترسید، برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار میدهد و گناهانتان را از شما میزداید و شما را میبخشد، و خدا صاحب فضل عظیم است.‘‘
خیلیها ادعای ایمان دارند، اما در واقع ایمان ندارند. مخاطب در اینجا کسانی هستند که قرآن آنها را مؤمنان واقعی میداند. قرآن میگوید اگر تقوا داشته باشید، خداوند به شما فرقان میدهد. دومین نتیجه تقوا این است که خداوند متعال گناهان شما را میپوشاند و علاوه بر آن، شما را میبخشد. و این پاداشها منحصر به آنها نیست، خداوند متعال صاحب نعمتهای بیشماری است که به شما عطا خواهد کرد.
معنای فرقان
اولین نتیجه تقوا که در اینجا ذکر شده، فرقان است. الفرقان نام قرآن است، فرقان نتیجه تقواست. فرقان به معنای «معیار» است. در جای دیگر، نتیجه تقوا دانش توصیف شده است، اما فرقان در لغت عربی از کلمه “فرق” گرفته شده است که به معنای جداسازی یا تمایز است. در زبان عربی، «فرق» به خطی که از تقسیم موی سر به دو قسمت تشکیل میشود گفته می شود. در ادبیات عرب به هر چیزی که دو چیز را از هم جدا کند، فرقان گفته می شود. برای مثال، مردم مدینه به ابزار و وسایلی که برای توزیع آب و غلات استفاده میکردند، «فرقان» میگفتند. ’’فرق‘‘ به تقسیم و جدایی اشاره دارد و فرقان به وسیله ای که تقسیم و جدایی از طریق آن حاصل می شود، اشاره دارد.
منظور از فرقان در قرآن چیست؟
سوره شماره ۲۵ قرآن کریم نیز «فرقان» نام دارد. در اینجا، فرقان به آگاهی الهی اشاره دارد که از طریق آن انسان توانایی تشخیص حق از باطل را دارد. بسیاری از مشکلات امروز ما ناشی از عدم آگاهی از این موضوع است. اگرچه ما از منافع و خواستههای شخصی خود آگاه هستیم، اما آگاهی و قدرت تشخیص الهی که از طریق آن میتوانیم حق و باطل را تشخیص دهیم، مختص مؤمنان است. این آگاهی در زندگی فردی، جمعی، اقتصادی و تجاری ما بسیار مهم است. این همان آگاهی اولیه ای است که از طریق آن فرد می تواند مسائل مختلف را ارزیابی کند.
وقتی مردم به بازاری میروند و اقلام مشابهی را میبینند، برخی از آنها بر اساس تجربه یا دانش خود، متوجه تفاوت کیفیت این اقلام میشوند، در حالی که برخی دیگر فاقد این توانایی هستند و کورکورانه به مغازهدار اعتماد میکنند. برخی حتی نمیتوانند سبزیجات تازه را تشخیص دهند، و پس از آن اغلب از همسرانشان سرزنش میشوند. در مقابل، کسانی که بصیرت دارند، به خوبی ارزیابی میکنند و عاقلانه انتخاب میکنند. این توانایی فکری برای تشخیص خوب و بد، فرقان نامیده میشود. در انگلیسی، آن را به «Criterion » یا «Insight» ترجمه میکنند. و به فارسی بینش می گویند. یکسان دیدن همه چیز، ناشی از فقدان بصیرت است که باعث می شود افراد، راه هدایت و گمراهی را یکسان بدانند.
عدم تشخیص درست و نادرست
از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که روزی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اصحاب خود را در اطراف خود جمع کرد و سه خط موازی رسم نمود. سپس به اصحاب فرمود که خط وسط، راه من است که راه حق و صداقت است و خطوط موازی راست و چپ، راه های گمراه کننده شیطان هستند. و این یک حرف حکمت است که خطوطی که به موازات راست و چپ خط رسول خدا کشیده شدهاند، یکسان به نظر میرسند و اگر کسی که از آنها عبور میکند قدرت تشخیص نداشته باشد، گمان میکند که این راه نیز به همان سمتی میرود که راه وسط می رود. این تصور غلط در طول تاریخ دیده شده و امروزه حتی شایعتر هم شده است. این تراژدی زمان ماست: امروزه مهارتها و تخصصها توسعه یافتهاند، اما توانایی تشخیص درست از نادرست وجود ندارد. نسل امروز حتی نمیتواند بین چیزهایی که ظاهراً متفاوت هستند تمایز قائل شود و آنها را یکسان تلقی میکند.
قرآن میپرسد: « هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند برابرند؟ آیا مؤمنان و گناهکاران برابرند؟ قرآن این سؤالات را مطرح میکند زیرا مردم آنها را یکسان میبینند. بسیاری از مردم میگویند که ما باید با همه به طور یکسان رفتار کنیم و قضاوت را به خدا واگذار کنیم. درمورد اهل بیت(ع) و بنو امیه وقتی حرف می زنیم می گویند به هر حال، همه آنها مسلمان و از یک خانواده یا قبیله هستند. اما قرآن معیارهایی را تعیین کرده و ما آنها را فراموش کردهایم. در بسیاری از جوامع، اساس زندگی فرهنگ است، نه دین – و این فرهنگ بر پایه باور و ایمان استوار است. این فرهنگ مانع از تبعیض بین خویشاوندان بر اساس ایمان یا اخلاق میشود. شما به دوستان تان نگاه کنید، چند نفر مؤمن و چند نفر فاسق هستند؟ قرآن تأکید میکند که مؤمن را با فاسق برابر نکنید.
فقدان تشخیص ظالم و مظلوم در نگهبانان کعبه
یکی دیگر از ویژگیهای ناقص جامعه ما، دموکراسی است که در آن با هر شهروندی به طور یکسان رفتار میشود. ما همچنین نمیتوانیم بین ظالم و مظلوم تمایز قائل شویم. اخیراً دیده شد که نگهبانان کعبه در مقابل ظالمی از آمریکا سجده میکنند، بدون اینکه بین ظالم و مظلوم فرقی بگذارند. آیا نمیدانند که این همان کسی است که به همان اندازه در کشتار فلسطینیها دست دارد که رژیم صهیونیستی دارد؟ همه این را میدانند، اما با وجود این، افراد کوری هستند که تفاوت بین ظالم و مظلوم را نمیبینند و سرزمین وحی، قرآن، اهل بیت (ع) و صحابه را اشغال کردهاند. به همین ترتیب، در بقیه جهان، نیز می بینید که اکثر مردم تفاوتی بین ظالم و مظلوم نمیبینند.
فرقان از کجا به دست میآید؟
این فرقان و قدرت تشخیص از کجا به دست می آید؟ در جامعه ما، نیاز به قدرت تشخیص حتی به رسمیت شناخته نشده است. افراد برخی فرقهها، هر روحانی فرقه خود را ستایش میکنند، حتی اگر آن روحانی فاسد، فریبکار، فرقهگرا یا منحرف باشد. بدون معیار فرقان، ما هیچ معیاری برای تشخیص خوب و بد نداریم. قرآن از کلمه فرقان برای توصیف تمایز بین حق و باطل استفاده میکند، اما در ادبیات عرب، این کلمه برای هر نوع تشخیص به کار میرود. بدون این توانایی، نمیتوان بین اهل بیت (علیهم السلام) و بنیامیه تمایز قائل شد یا رهبران الهی را از رهبران فاسد تشخیص داد.
آیا عزت بر اساس معیارهای قرآنی است یا تعصبات فرهنگی و سیاسی؟
آیا ما بر اساس معیارهای قرآنی از علما تجلیل میکنیم یا بر اساس تعصبات فرهنگی و سیاسی؟ اگر قرار باشد مردم فاسد پاکستان را رتبهبندی کنید، سیاستمداران در صدر قرار خواهند گرفت. با این حال مردم به آنها رأی داده به آنها نقش رهبری میدهند. این نتیجهی فقدان تمایز است. فرقان نام نیروی تشخیص است که از تقوا ناشی میشود.
آیه ۲۹ سوره انفال بیان میکند که اگر مؤمنان تقوا پیشه کنند، خداوند به آنها قوه تشخیص میدهد. شما میتوانید دانشمندان بسیار باهوشی را ببینید که علیرغم دانش خود، در مسائل معاصر نمیتوانند درست و غلط را از هم تشخیص دهند، زیرا اقدامات آنها مبتنی بر منافع شخصی است.
در نهج البلاغه امام علی (ع) دعایی دارد: «خدایا، مرا از آن دسته از مردم قرار مده که وقتی به من سود میرسانند، من ستایش شان کنم و وقتی به من سود نمیرسانند، نکوهش شان بکنم.» ممکن است کسی از من تعریف کند، اما عملش خوب نباشد. من نباید صرفاً بخاطر تعریف و تمجید چنین شخصی به او سود برسانم. به همین ترتیب، نباید از کسی فقط به این دلیل که به من سودی نمیرساند انتقاد کرد، حتی اگر خودش آدم خوبی باشد. حق را حق بگویید، حتی اگر دشمنت باشد، و باطل را باطل، حتی اگر برادرت باشد. این همان قدرت تشخیص است که از تقوا حاصل می شود.
رسانه یا شبکه اجتماعی فرقان نیست
رسانههای اجتماعی وجه تمایز نیستند؛ آنها غیرقابل اعتماد هستند، در واقع، هیچ رسانهای قابل اعتماد نیست. در جریان درگیری اخیر هند و پاکستان، حتی یک خبر معتبر ارائه نشد. رسانهها برای افشای حقیقت ساخته نشدهاند، بلکه برای انتشار اطلاعات نادرست طراحی شدهاند.
تقوا باعث بصیرت میشود. تقوا فقط به معنای ترس از خدا نیست. بلکه به معنایی گذراندن زندگی سالم است. افراد زیادی را خواهید یافت که ظاهراً پرهیزگار هستند اما فاقد بصیرت اند. آنها مطمئن نیستند که کجا بروند، با چه کسی ملاقات کنند یا چه بگویند. این تقوای واقعی نیست. تقوای حقیقی یک مکانیسم محافظتی است که وقتی به درستی به کار گرفته شود، منجر به تشخیص میشود که به نوبه خود ظرفیت درونی برای ارزیابی را توسعه میدهد.
سبک زندگی مدرن و کاهش توانایی تشخیص
سبک زندگی مدرن این توانایی تشخیص را از بین برده است. همانطور که بسیاری از بیماریهای جسمی ناشی از سبک زندگی ما هستند، بیماریهای روانی و عاطفی مانند عصبانیت و بیحوصلگی نیز از آن ناشی میشوند. برای محافظت از خود در برابر این زوال روانی و ذهنی، باید سبک زندگی پرهیزکارانهای را در پیش بگیریم.
امروزه، جسمهای ما بیمار است، روحهای ما بیمار است، و کلا جامعه بیمار است – یک بیماری در درون یک بیماری دیگر. در چنین شرایطی چگونه میتوان به آرامش امیدوار بود؟ روح بیمار، جسم بیمار و جامعه بیمار نمیتواند آرامش را به ارمغان بیاورد. نظام طبیعی خداوند برای خیر و صلاح انسان، تقوا است. اگر بر اساس این روش زندگی کنید، در آرامش خواهید بود و بیماریهای درونی و بیرونیتان شروع به بهبود خواهند کرد.
متأسفانه، به جای اینکه به دنبال تقوا باشیم، در سرگرمی، غذا و دورهمیهای اجتماعی به دنبال آرامش هستیم. اما در زندگی که ریشه در تقوا دارد، آرامش خاطر نیز یافت میشود و تشخیص نیز حاصل میشود.
بزرگترین خسران دوران ما
این بزرگترین خسران زمان ماست: ما توانایی ارزیابی در تمام زمینههای زندگی را از دست دادهایم، با این حال به جایگاه والایی در بهشت امید داریم. اگر بهشت جایی است که برای افرادی که از بیثباتی روانی یا امیال لجامگسیخته رنج میبرند، آماده شده است، پس شاید این امید معتبر باشد. اما اگر بهشت نتیجهی تقرب به خدا و اعمال صالح است، پس باید سبک زندگی خود را در قالب تقوا قرار دهیم.
بهترین زندگی، زندگی توأم با تقوا است که ثمره آن هم در دنیا و هم در آخرت به دست می آید. و این فرقان است، و پس از آن، پوشاندن گناهان توسط خداوند و در نهایت، بخشش اوست.
خطبه ۲
سجده حاکمان مسلمان بر آستان ستمگران
وضعیت امروز امت اسلامی بسیار نگران کننده است. مسلمانان برای حفظ خود به طاغوتها (قدرتهای دروغین) پناه میبرند. وقتی حاکمان، سیاستمداران، رهبران و علما تقوا را کنار بگذارند، مردم نیز از آنها پیروی کرده از تقوا فاصله میگیرند و در نتیجه ناامنی گستردهای ایجاد میشود. در این حالت ترس، مردم شروع به جستجوی محافظت در برابر سایر شکارچیان میکنند و سعی میکنند با روی آوردن از یک جانور به جانور دیگر، از خود محافظت کنند. این وضعیت غمانگیز مسلمانان امروز را توصیف میکند.
تلاش برای تغییر نقشه سیاسی جهان
جغرافیای سیاسی جهان در حال حاضر در حال تغییر شکل است و نقشه جهانی جدیدی در حال ترسیم است. پس از جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی که پایگاه مسلمانان بود، از هم پاشید و خاورمیانه جدیدی ایجاد شد که زمینه را برای تأسیس اسرائیل فراهم کرد. قبایل عرب در ازای حمایت از اسرائیل تکه تکه شدند. این حکومتهای عرب به اسلام خیانت کردند و به قدرت های شیطانی وفادار ماندند.
این نقشه جدید جهان مدتی است که در حال ترسیم است، اما قدرتهای جهانی اکنون در تلاشند تا آن را مورد بازنگری قرار دهند. به عنوان بخشی از این دستور کار، برخی از دولتها، حاکمان و گروههایی که نامطلوب تلقی میشوند باید از بین بروند. هدف آنها سرنگونی نظامهای موجود و پایهگذاری نظم نوین جهانی با در دست گرفتن کنترل مناطق کلیدی و نابودی مناطق دیگر است. در این طرح، آمریکا، صهیونیسم و اروپا نقش متجاوزان را بازی میکنند، در حالی که اعراب و ترکها خائن هستند.
اکنون غرب آسیا نیز درگیر این تغییر ساختار شده است و پاکستان نیز بخشی از این طرح است. پاکستان به عنوان یک کشور منحرف دیده میشود. کشوری که نباید به شکل فعلیاش وجود داشته باشد. هدف آنها «بازنشانی» پاکستان است و هند در حال تبدیل شدن به یک اسرائیل منطقهای است. همانطور که اسرائیل به عنوان یک نیروی شیطانی علیه اعراب ظهور کرد، هند نیز در حال تبدیل شدن به یک نیروی شیطانی علیه پاکستان است.
ضعفهای داخلی کشور دلیل حمله است
همه باید درک کنند که هند دیگر فقط یک کشور همسایه نیست. او از همه ابزارها برای تضعیف پاکستان استفاده می کند و وقتی پاکستان را ضعیف دید، بر آن حمله کرد. این برداشت از ضعف، یک سوءتفاهم بود که از سیگنالهای داخلی ارسالشده توسط حاکمان، سیاستمداران، ژنرالها، قضات و افراد قدرتطلب خود پاکستان ناشی شد. آنها اقتصاد ورشکسته، درگیریهای فرقهای و شورشهای اخلاقی را به عنوان نشانههایی از ویرانی معرفی کردند و اساساً به هند این پیام را رساندند که پاکستان آماده فروپاشی است.
مهمترین نشانه، بیانیه ای بود که میگفت ارتش پاکستان تضعیف شده است. در حالی که من منتقد صریح دخالت ارتش در سیاست هستم، ارتش نیروی دفاعی اصلی کشور است و دفاع از پاکستان وظیفه آن است. این تصور غلط که ارتش منفعل و صرفاً سیاسی است، اصلاح شده است. سالهاست که گفتمان سیاسی در پی تضعیف ارتش بوده است.
نخست وزیر فعلی ما بارها از طالبان درخواست میکند که تروریستها را به پاکستان نفرستند، اما هیچ کس به حرف او گوش نمیدهد. این سیاست ضعیف، فرصت را به دشمنان خارجی داده است. وقتی هند کشمیر را اشغال کرد، پاکستان مدام میگفت که خواهان صلح با همه است. چنین اظهارات دیپلماتیکی به توجیهی برای تجاوز تبدیل شد. هند با تکبر و غرور اولین جنگ خود، با تقلید از تاکتیکهای اسرائیل، به پاکستان حمله کرد: حملات هوایی و پهپادی برای ایجاد ترس انجام شد.
اما خداوند متعال این ملت را از خائنین داخلی و متجاوزان خارجی محافظت کرد و نیروهای ما چنان با قدرت پاسخ دادند که هند مجبور به پذیرش آتشبس شد. در این روز شکرگزاری، باید خدا را شکر کنیم – نه فقط به صورت زبانی، بلکه با عمل. قدردانی واقعی در کنار گذاشتن دیپلماسی ضعیف است که سیگنالهای اشتباه میفرستند. شکرگزاری واقعی یعنی در پیش گرفتن راه مقاومت، مقابله و ریشهکن کردن دشمنان.
فلسطین، ایران و امام حسین (ع) را پیشرو خود قرار دهید
ما باید از فلسطینیها، ایرانیها و امام حسین (ع) درس بگیریم که ثابت کردند تسلیم شدن در برابر ظالمان گزینهی مناسبی نیست. اگر پاکستان راه ننگ را کنار بگذارد، خداوند آن را عزت خواهد بخشید. اگر ما بیآبرویی را انتخاب کنیم، هند و طالبان به تحقیر ما ادامه خواهند داد.
قبل از اینکه هند کاملاً به یک اسرائیل دیگر تبدیل شود، همانطور که امام خمینی (ره) هشدار دادند، باید استراتژیای برای نابودی آن اتخاذ کنیم. این استراتژی باید توسط مردم، ارتش، رهبران و علمای پاکستان اجرا شود. باید رویکردی تهاجمی در قبال هند اتخاذ شود. قبل از اینکه دوباره حمله کنند، باید در خاک خودشان با آنها برخورد شود. خداوند پیش از این اعلام کرده است که اگر با ایمان برخیزیم، او با ما خواهد بود و این وعده اوست که گروههای کوچک میتوانند بر دشمنان قدرتمند غلبه کنند.
لزوم تشخیص دوستان واقعی از دوستان دروغین
پاکستان همچنین باید سیاست خود در قبال فلسطین را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. گفتن اینکه «این جنگ مال ما نیست» نشانهای از شکست است. ما برای جنگ به اسرائیل نرفتیم، اما اسرائیل اکنون از طریق هند برای جنگ با ما آمده است. این استراتژی آنها بود. آذربایجان و ترکیه، اگرچه دوستان پاکستان بودند، اما در جریان جنگ غزه به فلسطینیها خیانت کردند و اکنون خود را متحد پاکستان اعلام میکنند. ترکیه روابط نزدیکی با هند دارد. اینها دوستان واقعی پاکستان نیستند – آنها با دشمنان شما همسو هستند تا شما را از درون تضعیف کنند.
بنابراین، ما باید هوشیار باشیم. اگر پاکستان مسیر مقاومت را انتخاب کند، باید روابط استراتژیک خود را نه با ترکیه یا آذربایجان، بلکه با جنبشهای مقاومت واقعی مانند حماس، حزبالله و نیروهای یمنی برقرار کند. یمن میتواند کمکهای معنادارتری در مقابل ترکیه یا آذربایجان ارائه دهد.
ما باید واقعاً قدردان این افتخاری باشیم که خداوند به پاکستان عطا کرده است. یعنی پایان دادن به اختلافات داخلی و نشان دادن وحدت در عمل، نه فقط در گفتار، تنها ضامن بقای پاکستان است. از خداوند متعال میخواهیم که این کشور را از هرگونه خطری مصون بدارد.